آقا اجازه! ياد شمـا کـرده ام عجيب!
آقا اجازه! خستـه ام از اين همه فريب
از هاي و هوي مردم اين شهر نانجيب
آقا اجازه! پنجـره ها سنگ گشته اند،
ديوارهاي خسته از کوچه بي نصيب
آقا اجازه! بـاز بـه من طعـنه مي زنند
عاشق نديده هاي پـر از نفـرت رقيب
شيــرينـي وجـود مـرا تلـخ مي کـنند
فـرهادهاي کـينه پرست پر از فريب!
آقا اجازه! گـنـدم و حـوا بـهــانـه بـود،
آدم نمي شويم! بيـا: ماجراي سيب!
آقا اجازه! مـا دلمـان تنـگ مي شـود
آقا اجازه! ياد شمـا کـرده ام عجيب!
باشد، سکوت ميکنم اما خودت ببين!
آقا اجازه! منتظرند اين همـه غریب...
مژگان بهاری
+ نوشته شده در سه شنبه سیزدهم دی ۱۳۹۰ ساعت 10:32 توسط سعيد ميري
|
سلام،با تشکر از مهرداد نصرتی عزیز که مرا با دنیای مجازی آشنا و راهنمایی کرد،این وبلاگ صرفا جهت اشاعه فرهنگ مهدوی ایجاد شده و هیچکدام از مطالب حتی یک کلمه مربوط به اینجانب نبوده و حقیر فقط مطالب را جمع آوری نموده ام لطفا اشعار مذهبی خود را همین جا کامنت بگذارید،انشا الله که مورد قبول حضرت حق قرار بگیرد التماس دعا.