بگیر دست دل این غریب تنها را
عاشقی ها
غزل بخوان و بگریان قساوت ما را
طلوع کن که ببینم صبح فردا را
دریچه ای بگشا تا که باورت گردد
ندیده هیچ دلی آسمان و دریا را
و بی تو در تب اندوه غیبتت،موعود
ندید چشم غریبم دلی شکیبا را
تنیده روح خزان در فضای خاطر من
بگیر دست دل این غریب تنها را
پرنده بی تو در آوار سایه های غریب
غزل نخواند و گذشتیم عاشقی ها را
زهرا محدثی خراسانی