انتظار

امشب پر از حرارت و تشویش و آتشم

باور نداری ام که ببینی چه می کشم

سر شار انتظارم و درمانده ام،کجاست

آن خال آتشین تو ای روی مهوشم

بر دیگران چو خرده بگیری،غریب نیست

من در نثار جان خود پاک بی غشم

من با نهیب های تو هم رام می شوم

بی مهر روی توست که دلتنگ و سر کشم

از جمعه ها بپرس که بر من چه می رود

جان می دهم به یادت و می میرم و خوشم

روزی تمام می شوم از آه مثل شمع

امشب پر از حرارت و تشویش و آتشم

سید موسی حسینی کاشانی