رحمت عالمي و نور هدايت با توست
آیه آیه همه جا عطر جنان می آید
وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید
جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است
بشنود مدح تو را با هیجان می آید
آیه آیه همه جا عطر جنان می آید
وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید
جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است
بشنود مدح تو را با هیجان می آید
تو آمدی و زمین در هوای تو افتاد
و عرش در هوس خنده های تو افتاد
برای درك تنفس در این جهان سیاه
هوای تازه ای از ابتدای تو افتاد...
باران گرفت و سقف مدائن نشست كرد
دندانه هاى كنگره قصد شكست كرد
نورى به صحن معبد زردشتیان رسید
كآتشكده ز نابى آن نور مست كرد
هراس و دلهره خواهد رفت همان شبی که تو میآیی
همان شب آمنه میبیند درون چشم تو دنیایی
همین که آمدهای از راه، قریش محو تو شد ای ماه!
یتیم کوچک عبدالله! ببین نیامده، آقایی!
تاریک بود شب - شب ظلمت - اما ستاره گفت: محمد
نورش پر از صدای خدا شد وقتی دوباره گفت: محمد
پرسیدم از ستودهی انجیل، راهب رسید و گفت: محمد
بر روی لوح چرمی آهو چشمی کشید و گفت: محمد
آیه آیه همه جا عطر جنان می آید
وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید
جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است
بشنود مدح تو را با هیجان می آید
دوان دوان ز فرا سوی نور می آید
امین ترین کلیمان ز طور می آید
ردای سبز رسالت به دوش خود دارد
از آسمان نگاهش ستاره می بارد
آنچه در دل بود هوس دارم
هوس او به هر نفَس دارم
مبريدم ز كوى او به رحيل
كاروانى پر از جرس دارم
صلِ علی محمدٍ و آله محمد (3)
هستِ هستی و کائنات ز مقدمِ وجودِ تو
مستی مستِ نگاه آن دو چشمِ پر زِ جودِ تو
شمس و شموس عالمین، امین دین، شه زمان
عشق عاشق فقط به عشقِ روی تو شده عیان
* * *
طراوات روحِ خستگان، کمال دین، بهارِ ما
ای بهترینِ بهتران، فقط تویی نگارِ ما
قلبِ عالم نشسته پای جام و آن سبوی تو
افتاده عمرِ خاکیان به پیچ و تابِ موی تو
محمد یا محمد محمد (4)
طبیبم حبیبم خمِ گیسوی احمد
نیازم نمازم گلِ روی محمّد
قرار گذاشته این دلم سر کوچهی می فروشا
قدم نهاده جان و تن، محلّهی حلقه به گوشا
چرا همه فرشتهها واسه دلِ مستم میمیرند
دلم رو دست میبرند، می بوسن و در بر میگیرند
برای این که دلبرم یه نگارِ ابرو کمونه
نگارِ من محمّدِ که جدّ صاحب زمونه
دیونه گشته این دلم دیونهی مدحِ محمّد
می میزنم ز جام حق به نیّت ابروی احمد
امشب دلم دل دیگه نیست یه قابِ عکسِ تو سینه
رفته مدینه جای خود گذاشته عکسِ مدینه
امشب شبِ تولدِ محمد بن عبدالله ست
پیَمبرِ دینِ خدا، پدر بزرگِ ثارالله ست
بالِ ملک
به روی بالِ ملک حنای سرمدی است
به دستِ آمنه صد گلِ محمدی است
سر زده گلها ـ یا محمد
از دلِ صحرا ـ یا محمد
کعبه به نجوا ـ یا محمد
ای پدر زهرا یا محمد
یا رسول الله یا محمد (4)
چو دیده، دیده تو را، شده شکار رخت
تمام اهل سما، ببین خمارِ رخت
کرده اسیرم ـ رخ ماهش
دل ببرم بر ـ سر راهش
زندگی من ـ به پناهش
حسرت قلبم چشمِ سیاهش
یا رسول الله یا محمد (4)
تمامِ نازِ رخش به خنده منجلی است
که نقش بازوی او ولایتِ علی است
نور خدایی ـ به سرشتت
فدای عمر و ـ سرنوشت
آل علی شد ـ چو بهشتت
تو عشق حیدری و علی عشقت
یا رسول الله یا محمد (4)
نقش
این شبا دل تو سینه نیست عازمِ کوی احمد است
چون که شبِ تولدِ نبیِ ما محمّد است
یا محمّد ـ قدم به چشمِ ما نهادی
یا محمّد ـ فدای تو این همه شادی
ای همه هست فاطمه ـ یا محمّد یا محمّد یا محمّد
صدای قلبِ آمنه ـ یا محمّد یا محمّد یا محمّد
مولانا نبی مولانا (3)
یه نقشِ زیبا رو دلم همیشه غوغا میکنه
گنبد سبز نبوی دلم رو شیدا میکنه
یا محمّد ـ تو هر سرایی پا بذارم
یا محمّد ـ نامِ تو رو تو سینه دارم
تو قبلهگاه دلمی ـ یا محمّد یا محمّد یا محمّد
تو حلّ کنِ مشکلمی ـ یا محمّد یا محمّد یا محمّد
مولانا نبی مولانا (3)
در شبِ میلادِ نبی بوی شقایق اومده
دسته گلِ محمّدی امام صادق اومده
یا محمّد ـ دعای ما همه همینه
یا محمّد ـ جوازِ مکه و مدینه
فدای لطف و کرمت ـ یا محمّد یا محمّد یا محمّد
حال و هوای حرمت ـ یا محمّد یا محمّد یا محمّد
مولانا نبی مولانا (3)
غزل
دل عالم، شده مست و غزل عشق میخونه
آسمونها، از قدومش به خدا نور بارونه
داره عاشق، زیر لب این، ترانه رو میخونه
شده احمد، لیلی دل، دلم اون رو مجنونه
پسر آمنه محمّد
همه جا زمزمه محمّد
یا ابالفاطمه محمّد
یا ابالفاطمه محمّد ـ یا ابالفاطمه محمّد (2)
بده ساقی، می باقی، گشته شادیام حاصل
تا که چشمام، به نظارهاش، بشه یک لحظه قابل
رحمت حق، شده امشب بر همه هستی شامل
شده بعد از نیمهی ماه، ماهِ عشقِ من کامل
کهکشانها ستاره بارون
توی دستِ فرشته گلدون
گلاب و عطر و آینه شمعدون
یا ابالفاطمه محمّد ـ یا ابالفاطمه محمّد (2)
تماشا
دو چشمِ آمنه بر روی احمد
گره خورده دلش بر موی احمد
گهی خندان گهی محو تماشا
چو میبیند خمِ ابروی احمد
زیبا
جهان را حق به عشقش آفریده
وجودش کلِ هستی را خریده
بگویم از مه رویِ محمّد
کسی زیباتر از او را ندیده
طنازی
ملَک را دیدنش باشد نیازش
خدا از عشق او در سوز و سازش
بخنداند دلِ انس و ملَک را
چو طنازی کند با چشمِ نازش
از بام و در کعبه به گردون رسد آواز
کامشب در رحمت به سماوات شده باز
بت های حرم در حرم افتاده به سجده
ارواح رسل راست هزاران پر پرواز
پيربزرگ طايفه بود و كريم بود
در اعتلاي نهضت جدش سهيم بود
مسندنشين كرسي تدريس علم ها
شايسته صفات حكيم و عليم بود
امین
چشم تا وا میکنی چشم و چراغش میشوی
مثل گل میخندی و شب بوی باغش میشوی
شکل «عبدالله»ی و تسکین داغش میشوی
میرسی از راه و پایان فراقش میشوی
اشاره
قرار شد که بیایی و از ستاره بگویی
صدای پنجره باشی و از نظاره بگویی
تمام قصهی دردِ هزار و یک شب ما را
- بدون آنکه بخوانی- به یک اشاره بگویی
تو کیستی
فرشته بوسه زده بارگاه ایزدی ات را
بهشت خیمه زده ، پرنیان سرمدی ات را
چقدر هودج سیمین،گسیل گشته به پایت
که سر به سجده گذارند،ملک امجدی ات را
دریای مهربانی
تا دشتها هوای دلت را دویدهای
در کوه انعکاس خودت را شنیدهای
در آن شب سیاه نگفتی که از کدام
وادی سبد سبد گلِ مهتاب چیدهای؟
شكوفه قرآن
مثل بهار سر زد و قرآن شكوفه داد
با او تمام هستي باران شكوفه داد
ميآمد از قبيله مردان اهل عشق
آن شبكه غنچه غنچه عرفان شكوفه داد
آیه آیه همه جا عطر جنان می آید
وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید
جبرئیلی که به آیات خدا مأنوس است
بشنود مدح تو را با هیجان می آید...
حضرت خاتم
پیمبـری و همـه زیـر سایـه ی پر تو
دوبـاره جلـوه نمـوده جمـال انور تو
تو آمدی و جهان شد پر از گل و ریحان
تمـام عـالـم امکـان شـده معطر تو
وقتی کنار اسم خودت لا گذاشتی
قبلش هزار مرتبه الاّ گذاشتی
هر چیز را به غیر خودت نفی کردی و
خود را یکی نمودی و تنها گذاشتی
در سایه سار لطف شما پا گرفته ایم
شکر خدا کنارشما جا گرفته ایم
از سائلان هرشبه کویتان شدیم
این درس را ز عالم بالا گرفته ایم...