پيربزرگ طايفه بود و كريم بود
پيربزرگ طايفه بود و كريم بود
در اعتلاي نهضت جدش سهيم بود
مسندنشين كرسي تدريس علم ها
شايسته صفات حكيم و عليم بود
نوح و خليل جمله مريدان مكتبش
استاد درس حكمت و پند كليم بود
برمردمان تب زده ی شهرشرجي اش
عطر مبارک نفسش چون نسیم بود
زحمت كشيد وباغ تشيع شكوفه داد
مسئول باغباني باغي عظيم بود
قلبش شبيه شيشه ی تنگ بلور بود
عمری به فکر نان شب هر یتیم بود
از ابتداي كودكي اش تا دم وفات
نزديكي محله ی زهرا مقيم بود
منت نهاد و آمد و ما پيروش شديم
امروز اگر نبود شرایط وخیم بود
تازه سروده ام غزل مدحتش ولي
يادش ميان قافيه ها از قديم بود
وحید قاسمی
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و نهم دی ۱۳۹۲ ساعت 20:1 توسط سعيد ميري
|