یوسف ندیده است به دنیا نظارهات
آستان عشق
یوسف ندیده است به دنیا نظارهات
کردم هزار حنجره نذر هزارهات
راضی مشو که طعمه دست خزان شوم
وامیشود گل لب من با اشارهات
حرفی برای گفتن از این دل نمانده است
جانا! کجاست در دل این شب ستارهات؟
رازی است سر به مهر، دو چشم سیاه تو
دیدم به قاب دیده تو استخارهات
سر مینهم به پای تو در آستان عشق
من زندهام به نام و نگاه دوبارهات
طیبه شامانی
+ نوشته شده در جمعه نهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 19:41 توسط سعيد ميري
|