اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

کرامت هست آن جایی که سائل می شود پیدا
اگر چه دست و پـا گم می شود، دل می شود پیدا

 

گره از مشهد و قم وا نگشته بر نخواهد گشت
برادر خواهری اینگونه مشـکل می شود پیـــدا

 

ز هر دلــشوره ای دل را به دریــای تو باید زد
که قدر اشک از امواج ساحل می شود پیدا

 

دل ایران ز لطف سایه ی خورشید مشهد گرم
و قم همشیره اش چون ماه کامل می شود پیدا

 

دو دلبر از جناب حضرت موسی بن جعفر چون
حسین و زینبی حیدر شمایل می شود پیدا

 

بدون زهر هم معصو مه ی دور از رضا می مرد
مـــثالش زینـب کبـــری، دلایـــل می شود پیــدا

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

نور خدا در رسول اكرم پیدا
كرد تجلی زوی به حیدر صفدر

 

وز وُی تابان شده به حضرت زهرا
اینك ظاهر دخت موسیِ جعفر

 

آبروی ممكنات جمله از این نور
گرنبُدی باطل آمدند سراسر

 

دختر چون این دو از مشیمه قدرت
نامد و ناید دیگر هماره مقدر

 

آن یك، امواج علم را شده مبدأ
وین یك افواج حلم را شده مصدر

 

آن یك بر فرق انبیا شده تارُك
وین یك اندر سر، اولیا را مِغْفر

 

آن یك در عالم جلالت، كعبه
وین یك در مْلك كبریایی مُشْعُر

 

لم یُلِدُم بسته لب و گرنه بگفتم
دخت خدایند این دو نور مطهر

 

آن یك بر مْلك لایزالی، تارُك
وین یك بر عرش كبریایی، افسر

 

آن یك خانه مدینه كرده مزین
صفحه قم را نموده این یك، انوار

 

خاك قم این كرده،‌از شرافت، جنت
آب مدینه نموده آن یك، كوثر

 

عرصه قم غیرت بهشت برین است
بلكه بهشتش یُساوْلی است برابر

 

زیبد اگر خاك قم به عرش كند،فخر
شاید گر لوح را بیاید همسر

 

خاكی عجب خاك، آبروی خلایق
ملجأ بر مسلم و پناه به كافر

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

در كوچه ها با حالِ بیمارم نبردند

وقتی رسیدم، سمتِ بازارم نبردند

این معجری را كه سرم دارم نبردند

این جا چه شأنی دارد این معجر، برادر!

ای كاش مرغی را كسی بی پَر نبیند

جسمِ برادر را كسی بی سر نبیند

هر كس ببیند كاش كه خواهر نبیند

افتاده روی تل ِّ خاكستر برادر

نه تو جسارت دیده ای نه من جسارت

نه تو اسارت دیده ای نه من اسارت

نه تو به غارت رفته ای نه من به غارت

پس ما دو تا قربانِ آن خواهر-برادر

با نیزه ای تا شاه را از حال بردند

یك یك تماماً رو سوی اموال بردند

هر آن چه را كه بود در گودال بردند

تسبیح، عبا، عمامه، انگشتر، برادر!

شاعر:علی اكبر لطیفیان

در قتلگه یك اشتباه كردم

تو نیزه خوردی من نگاه كردم

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

تاج سر هستی و بالای همه جا داری

منزلت بخشی و خود منصب بالا داری

همهء مسئله دانان و فقیهان گفتند

که تو در هر نفست رمز معماّ داری

هم طراز تو کسی نیست که کفوت باشد

ارث از مادر خود حضرت زهرا داری

ز غم هجر برادر جگرت آب شد و

در دلت حسرت دیدار رضا را داری

خوب شد لحظهء آخر به کنارت آمد

خوب شد قبل سفر سرزده یارت آمد

خوب شد سنگ جفاکار، سرت را نشکست

خوب شد نیزهء کین بال و پرت را نشکست

خوب شد خنجری از پشت سرت را نبرید

خوب شد داغ برادر کمرت را نشکست

خانه ای گشت محیّا که مناجات کنی

هیچ کس اوج نماز سحرت را نشکست

تا به حالا تو نمازی، نشسته خواندی؟

تا به حالا وسط جمعِ حرامی ماندی؟

تا به حالا وسطِ شهرِ ستم چرخیدی؟

تا به حالا روی نی رأس بریده دیدی؟

تا به حالا شده با درد مراعات کنی

تا به حالا شده کَت بسته مناجات کنی

وای، ای عمهء سادات به زینب چه گذشت

دمِ دروازهء ساعات، به زینب چه گذشت

تا که چشمان نجیبش به حرامی ها خورد

آستین را جلوی صورت خود بالا برد

شاعر: حسین قربانچه

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)


خیلی آرومه قلب ِ پر درد ِ بی بی معصومه
بی كس و تنهاست خیلی مظلومه
تمومه كارش دیگه معلومه
خیلی آرومه
چشماش خیره به در، مادر كی میرسه
حیدر كی میرسه
داداش برا دیدن خواهر كی میرسه
یا حضرت ِ معصومه....
***
دل پریشونه، قصه ی عشق و آخه می دونه
از غم ِ زینب عمری محزونه
زیر لب داره روضه می خونه
افتاده به دلم یاد ِ كرببلا
تصویر ِ شهدا
زینب خسته دل و تصویر ِ اسرا
یا حضرت ِ معصومه....
***
زار و شیدا نیست
توی شهر قم آخه تنها نیست
سر سالارش روی ِ نی ها نیست
بین نامحرم آخه پیدا نیست
زار و شیدا نیست
غم دید اما كسی گوشواره ندرید
موهاشو نكشید
سر برادرشو با خنجر نبرید
یا حضرت ِ معصومه....

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

ابری شده است حال و هوای نگاهتان
بغض غروب می چکد از هر پگاهتان

دلتنگیِ غمی چقدر موج می زند

در اشکهای نیمه شبِ گاه گاهتان

چشمان صحن آینه هم تار می شود
با غربتی که می چکد از اشک و آهتان

همراه گریه های تو از دست می رویم
پائین پای روضة شال سیاهتان

عطر مزار مادر سادات می رسد
از یاسهای هر سحر بارگاهتان


فردا چه خاکهای ندامت به سر کند
امروز هر دلی که نشد خاک راهتان
»

اینقدر که پر از تب اندوه و ناله ای
شاید دلت گرفته به یاد سه ساله ای

می گفت چشمهای ترش درد می کند
قدش خمیده و کمرش درد می کند

از بسکه سوخت دامن معصوم خیمه ها
حتی نگاه شعله ورش درد می کند

طوفان تازیانه و باران سنگها
!
بیخود که نیست بال و پرش درد می کند

می سوخت غرقِ حسرت خورشید نیزه ها
خُب پس بگو چرا جگرش درد می کند

از لطف دستهای نوازشگری که بود
دیگر تمام موی سرش درد می کند

آرام قلب خسته اش از دست رفته بود
چشم به خون نشسته اش از دست رفته بود
***یوسف رحیمی***

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

بی هوایش پری نمی ماند
چشم های تری نمی ماند

واژه ی عاشقی وسط باشد
واژه ی بهتری نمی ماند

تا که قم هست و هست معصومه
بی حرم مادری نمی ماند

بانوی ما اگر اشاره کنی
به تن ما سری نمی ماند

با ورود تو و امام رضا
عرصه ی محشری نمی ماند

یا بدون مقام خواهریت
عزت خواهری نمی ماند

ای کریمه! همه فدای توأییم
گریه کن های غصه های توأییم


با غم و غصه آشنا بودی
مثل یک بغض بی صدا بودی

از همان کودکی همان اول
غرق دریای غصه ها بودی

زخم زنجیر و ساق پای پدر
به غم و درد مبتلا بودی

راهی ات کرد بغض دلتنگی
راهی دیدن رضا بودی

تو رسیدی به کشور ما و
مورد احترام ما بودی

همه گل ریختن روی سرت
گر چه از دلبرت جدا بودی

یادت آمد دلی که سوزان شد
خواهری را که سنگ باران شد


خواهری گفت اشک سهم من است
ای برادر چقدر دل شکن است...

...این که یک خواهری نگاه کند
به برادر که پاره پیروهن است

بدنت را محاصره کردند
حاصلش آه، زیر و رو شدن است

درهمت کرده اند و می بینم
نیزه هایی که سهم یک بدن است

لشگر کوفه را کفن کردند
بدن تو هنوز بی کفن است

خواهرت می رود ولی افسوس
دلبرش روی خاک پاره تن است

در گلو بغض بی صدا مانده
بدنت روی خاک جا مانده
***مسعود اصلانی***

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

غمی میان دل خسته ام شرر دارد
دل شکسته ام اینگونه همسفر دارد

کبوتری که نشسته به روی ایوانم
دوباره آمده و از رضا خبر دارد

خیال غربت او می کشد مرا ، اما
دلم زغصه زینب غمی دگر دارد :

ز کاروان اسیران وخواهری تنها
که حلقه ای زیتیمان در به در دارد

ز مادری که سپر شد کبود شد خم شد
ز مادری که ز غم دست بر کمر دارد

ز مادری که کنار سر دو طفلانش
ز کوچه های یهودی نشین گذر دارد

ز دختری که یتیم است و در تمامی راه
به سمت نیزه بابا فقط نظر دارد

ز دختری که به لکنت به عمه اش میگفت
بگو به دختر شامی که این ، پدر دارد

ز صوت ضربه سنگین سنگها فهمید
لبان خشک پدر زخم های تر دارد

سر پدر به زمین خورد و بین آن مردم
کسی نبود که سر را زخاک بردارد
***حسن لطفی***

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو!
درحرم قطره قطره  می افتاد  آسمان  روی  آسمان  بانو
صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شوداما
به خدا گریه های من گاهی دست من نیست مهربان بانو
گم شده خاطرات کودکی ام گریه گریه در ازدحام حرم
 باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان،بانو
باز هم مثل کودکی هر سو می دوم در رواق تو در تو
دفترم دشت و واژه ها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو...
شاعری در قطار قم - مشهد چای می خوردو زیر لب می گفت:
شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو
شعر از دست واژه ها خسته است بغض راه گلوم را بسته است
بغض یعنی که حرف هایم را از نگاهم خودت بخوان بانو
این غزل گریه ها که می بینی آنِ شعر است، شعر آیینی
زنده ام با همین جهان بینی، ای جهان من ای جهان بانو!
کوچه در کوچه قم دیار من است شهر ایل من و تبار من است
زادگاه من و مزار من است ،مرگ یک روز بی گمان ...
سید حمیدرضا برقعی

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

مى‏خواستم كه جانب ميخانه رو كنم

دستِ نياز حلقه جام و سبو كنم

 

در ساحل نياز نشينم اميدوار

دل را به شطّ باده دَمادم فرو كنم

 

وقتى كه هست شوق تيمم ز خاك يار

ديگر چرا ز چشمه زمزم وضو كنم

 

با من حديث طعنه نا مردمان مگو

من آبروىِ مِى طلب آبرو كنم

 

تيغ زبان به كار نمى‏آيدم دگر

باشد به چشم خون شده‏ام گفتگو كنم

 

از دست رفته دل به تمناى دلبرم

ساقى كمى تحمل من كن كه مضطرم

 

دست خمار جز به سوى خم نمى‏رود

كشتى ز بحر جز به تلاطم نمى‏رود

 

گر گُل اسير پنجه باد خزان شود

از بلبل انتظار ترنم نمى‏رود

 

يك خوشه عشق آل على گر ثمر دهد

آدم سراغ دانه گندم نمى‏رود

 

حاتم بخيل نيست، اگر درهمى نداشت

لبهاش جز به مهر و تبسم نمى‏رود

 

تا گفت آشيانه ما آن ديار هست

آواره مى‏شود دل و از قم نمى‏رود

 

چشمم فرات و باز دلم مات مى‏شود

محوِ جلالِ عمه سادات مى‏شود

 

تا باده از سبوى امامت گرفته‏ايم

پيش خدا جوازِ اقامت گرفته‏ايم

 

از حُسن خلقيتم به حيرت، گمان مبر

انگشت بر دهان ز ندامت گرفته‏ايم

 

دل را چو داده‏ايم به دست طبيب عشق

منزل به كوچه باغ سلامت گرفته‏ايم

 

با وعده بهشت برابر نمى‏كنيم

هر دِرهمى از او به كرامت گرفته‏ايم

 

خورشيد را مُسخّر خود كرده‏ايم ما

تا ذره‏اى ز رحمت عامت گرفته‏ايم

 

تا سوخته چو لاله ز داغت دعاى ماست

خاك حريم شاه چراغت دواى ماست

 

يك صبح مى‏شود كه برايم دعا كنى؟

يا نيمه شب به شوق نمازم صدا كنى؟

 

مرغ دل از قفس تن به دركشى

در آسمان صحن و سرايت رها كنى

 

ما را به پادشاهى عالم در آورى

يعنى كه در حريم بلندت گدا كنى

 

امروزه كاينچنين به كرامت زبانزدى

تا رستخيز بهرِ شفاعت چها كنى؟

 

تو زائر مدينه‏اى و طوس مى‏روى

ما را ببر كه زائر قبرِ رضا كنى

 

باشد نصيب ما بنمايى هزار حج

يعنى طواف در حرم ثامن الحجج

 

اينجا كه آمدى سخن از تازيانه نيست

حرفى ز بى وفايى و ظلم زمانه نيست

 

در دست‏هاى مردم شهر تو سنگ نيست

يعنى سلام مردم تو وحشيانه نيست

 

سيلى نزد كسى به رُخ داغدار تو

اينجا خبر ز خون دل و دردِ شانه نيست

 

با شاخ گل ترا به سوى خانه مى‏برند

كنج خرابه بهر تو آشيانه نيست

 

آرى حريم تو حرم اهل بيت شد

حتى فراز آنكه ز قبرش نشانه نيست

 

تا نيت زيارت معصومه مى‏كنم

ياد از مزار مادر مظلومه مى‏كنم

 

جواد زمانی

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

جود و کرامت از کرمش جاودان شده
هر چه دخیل هست به سویش روان شده
جبریل هم اگر برسد در حریم او
حس میکند که وارد صحن جنان شده
او ظاهرش بتول ولی باطنش علی است
در پشت آن جمال، جلالی نهان شده
از چه تمام فاطمه ها عمرشان کم است
دنیا چرا به "فاطمه" نامهربان شده
خواهر حریف هجر برادر نمیشود
بیهوده نیست اینهمه قدش کمان شده
با احترام آمد و با احترام رفت
هر آنچه شآن اوست در اینجا همان شده
دور و برش فرشته نگهبان معجرش
جانها فدای زینب بی پاسبان شده
گاهی میان مجلس نامحرمان شهر
گاهی میان محمل بی سایبان شده
شکر خدا مقام تو زخم زبان نخورد
شکر خدا برادر تو خیزران نخورد
علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

شهرها انگشترند و «قم» ، نگين

قم، هماره حجّت روى زمين 

تربت قم، قبله عشق و وفاست

شهر علم وشهر ايمان و صفاست 

مرقد معصومه «ع» چشم شهر ما

مهر او جانهاى ما را كهربا 

دخترى از اهل بيت آفتاب

وارث درّ حيا، گنج حجاب 

در حريمش مرغ دل پر مى زند

هر گرفتار آمده، در مى زند 

هر دلى اينجاست مجذوب حرم

جان، اسير رشته جود وكرم 

اين حرم باشد ملائك را مطاف

زائران را ارمغان، عشق و عفاف 

ديده پاكان به قبرش دوخته

عصمت و پاكى از آن آموخته 

حوزه قم هاله اى بر گِرد آن

فقه و احكام خدا را مرزبان 

قم هميشه رفته راه مستقيم

بوده در مهد هدايتها مقيم 

شهر خون، شهر شرف، شهر جهاد

شهر فقه و حوزه، علم و اجتهاد 

هركجا را هر چه سيرت داده اند

اهل قم را هم بصيرت داده اند 

نقطه قاف قيامند اهل قم

برق تيغ بى نيامند اهل قم 

اهل قم ز اوّل ولايت داشتند

در دل و در ديده آيت داشتند 

اهل قم از ياوران «قائم» اند

درقيام و پيشتازى دائمند 

دختر موسى بن جعفر «ع» را درود

كز عناياتش تراويد اين سرود

 جواد محدثی

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

 

 

«موسی» که دید حال و هوایت، دادت به دست‌های «رضا»یت
اشکی نشست گوشه‌ی چشمش، تا «فاطمه» زدند صدایت

از جنس آسمانی و نوری، از چشم باز پنجره دوری
بین برادران غیوری، خورشید هم ندیده ردایت

رنج سفر برای تو آسان، شب از قبیله‌ی تو هراسان
شد قبله‌ی دل تو خراسان، ای عطر دوست قبله نمایت!

من تشنه‌ای رسیده به دریا، با آرزوی دیدن «زهرا»
دربان! بگو ملیکه‌ی قم را: از راه آمده‌ست گدایت

کنج ضریح سر بگذارد، بال و پری اگر چه ندارد
دل را به دست تو بسپارد، تا پر دهی به سمت خدایت

لبخندِ شهر تو نمکین است، قم قلب مهربان زمین است
ما هر چه داشتیم همین است: جان‌های ما، «کریمه»! فدایت

ای دختر یگانه‌ی مادر! ای جویباری از دل کوثر!
مثل «علی» نیامده دیگر، کو همسری به شأن سرایت؟

می‌بارد از ضریح تو رحمت، از آسمان اسم تو عصمت،
از «اشفعی لنا»ی تو «جنت»، وا شد به‌ روی ما، به دعایت

این شاعرت دلش شده آهو، آهو اسیر شهر و هیاهو
اذن زیارتی بده بانو! این شعر را نخوانده برایت

قاسم صرافان

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

زمینه - حضرت معصومه سلام الله علیها



*یا حضرت معصومه ای نور حیّ داور

ای کوثر زهرا(س) و آیینه ی پیغمبر

تو شفیعه ی محشری به حریم خدا دری

عزیز دل عترت و روح و جان برادری



یا فاطمه اِشفعی لنا فی الجنّة...




*ای بانوی حلیمه معصومه و علیمه

ای علم تو الهی ای منصبت کریمه

نشانی رَهِ نجات به کلام تو خفته است

فِداها ابوها پدر به مدیح تو گفته است



یا فاطمه اِشفعی لنا فی الجنّة...



*خاک مزارت در قم به روی چشمان من

دار و ندارم هستی ای بهتر از جان من

ای عزیز فاطمه(س) ببین حال دل مبتلای ما

بده بی بی جان از کرم تذکره ی کربلای ما



یا فاطمه اِشفعی لنا فی الجنّة...

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

*بانوی مُلک بهشت نجابت

خاک حریمت دلیل اجابت

آیینه باشد به اوصاف زهرا(س)

ایثار وعشق و وقار و حجابت



ای دل مبتلا مبتلاته زائر مرقد با صفاته



*ای بانوی دین ، گل باغ حیدر

در مُصحف دل ، تویی قدر وکوثر

حقّ عزیز دلت در خراسان

ما را شفاعت نما روز محشر



ما محبین آل عباییم ما گدای حریم شماییم



*ای وادی تو حریم خدایی

دارم همیشه ، به ناله نوایی

ای نور چشمان موسی بن جعفر

ما سائلان را نما کربلایی



آه اگر چه بَدِ عالمینیم سینه زنهای داغ حسینیم



*شبهای جمعه می گیرم هواتو...

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

واحد تند – حضرت معصومه سلام الله علیها

اِشفَعی لَنا یا بنت الزّهرا(س)...



*سلام ما بر دخت پیمبر

یاس بهشت زهرا(س) و حیدر

خواهر سلطان ، سوره ی کوثر

نور دو چشم موسی بن جعفر

اِشفَعی لَنا یا بنت الزّهرا(س)...



*ملیکه ی عشق جانم فدایت

جنّت دلها صحن و سرایت

حاتم طایی کم از گدایت

بر لب بابا مدح و ثنایت

اِشفَعی لَنا یا بنت الزّهرا(س)...





*قم از قدومت عرش برین شد

جریم تو بی مثل و قرین شد

فیضیّه گشت و فخر زمین شد

حریم قُدسَت مکتب دین شد

اِشفَعی لَنا یا بنت الزّهرا(س)...





*مُفتَخَر از تو امام هفتم

روی تو نور آفاق و انجُم

در وُسعَت تو ارض و سَما گُم

می درَخشی چون گوهری در قُم

اِشفَعی لَنا یا بنت الزّهرا(س)...





*نور و کوثر قرآن عصمت

لاله و یاس بُستان عصمت

شمیم عطر ریحان عصمت

ای شور عشقَت طوفان عصمت

اِشفَعی لَنا یا بنت الزّهرا(س)...

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

زمینه – حضرت معصومه سلام الله علیها

 

کعبه ی دلها معصومه/ای گل زهرا معصومه

یا فاطمه یا معصومه/مدد

خوش به حال ِ اونی که/زائر شما میشه

به کرامتت سوگند/عزیز خدا میشه

حرم تو بهشت با صفایم/نجف و کاظمین و کربلایم

گل موسی بن جعفر شمس محشر

تو آرزوی دلهایی/کریمه ای بی همتای

ای گل یاس زهرایی/مدد

کنار ضریح تو/دلا تا خدا میره

هر کی یا حسین میگه/تا به کربلا میره

غرق لطف و عنایت کن ما ها رو

روز محشر شفاعت کن ماهارو

گل حضرت موسی بن جعفر مدد...

قبله ی حاجات معصومه/روح مناجات معصومه

عمه ی سادات معصومه/مدد

توی قم عزیز بودی/ذکر تو به روز و شب

شده با غم و ناله/بمیرم برات زینب

شنیدم دشمنا هِی بی بهانه

شما رو میزدن با تازیانه

گل حضرت موسی بن جعفر مدد...

***************************

چند بیت مرثیه در ادامه ی موضوع این زمینه

 

شنیدم حسین،شاه مُلک وجود/سر خونی اش بر روی نیزه بود

شنیدم تو را بی بهانه زدند/به کعب نی و تازیانه زدند

شنیدم که در اوج غمپروری/چو مادر رُخت گشته نیلوفری

شنیدم به روی عدو ننگ خورد/شنیدم که بر پیکرت سنگ خورد

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

زمینه/نوحه – حضرت معصومه سلام الله علیها

 

بگو کجایی/برادرم

دارو ندارم/ای دلبرم

ای همه عالم سائل ِ کویت

آمدم بهر دیدن رویت

ای رضا جانم...

گرچه نبینم/رویت به زاری

دارم ز تو من/یک یادگاری

وقت جان دادن با دو چشم تر

دارم برادر نامه ات در بر

ای رضا جانم...

جان دو عالم/گردیده بر لب

دلها بسوزد/از داغ زینب

وقت جان دادن با دلی غمگین

در برش بوده جامه ای خونین

آه و واویلا...

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

نوحه - حضرت معصومه سلام الله علیها



*نور دل علی بن موسی الرّضا

اِشفَعی لَنا فی الجنّة ، بنت الزّهرا(س)

ای که عمّه ی امام زمانی

معصومه ای و فیض بی کرانی

واویلا واویلا آه و واویلا...



*کریمه ای و عطایت بی قرینه

مرقد تو در شرف همچون مدینه

ای حُسن رویت ، حُسن روی زهرا(س)

از مزارت می آید بوی زهرا(س)



*ای مصحف را سوره ی کوثر

مانده بر دلت داغ دیدن دلبر

غم ، عیان از شور و تاب و تبت بود

یا رضا یا رضا ذکر لبت بود

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

 زمزمه و واحد _ حضرت معصومه سلام الله علیها



*منم به رسم عاشقی همیشه سائل کرم


با پای دل می رم به قم برا زیارت حرم


ای.. دلبند حیدر معنای کوثر


نور دو چشم موسی بن جعفر


دلم می خواد که خادم حریم با صفات شم


ای عمّه ی صاحب زمان ایشالا که فدات شم


ای قبله ی حاجات روح مناجات عمه ی سادات


یا عمه ی سادات...



*از خاک پایک مرقدت عطر مدینه ایمیاد


بر تو و بر برادرت دارم ارادتی زیاد


ای... فیضیه ی قم بر پا ز نامِت


خوبای حوزه همه غلامت


ای نور علم عالمین از مِهر دانش تو


روحانیت ستاره در سپهر دانش تو


ای کوثر قرآن برکت ایران خواهر سلطان


یا عمه ی سادات...



*با حسرت وصال واشک وسوز سینه اومدی


به شوق دیدن برادر از مدینه اومدی


آه...قم غرق گل شد از مقدم تو


یک کم بخونم من از غم تو


غم تو از غریبی ه یک بانوی حمیده است


از یک سر بریده و از یک قد خمیده است


آه شام مصیبت ظلم و جنایت به آل عصمت


آه اشک شهیده قد خمیده سر بریده


آه غریب مادر...

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

دم نوحه حضرت معصومه سلام الله علیها

*حضرت معصومه ، دخت پیمبر

               گل ریحانه ی وموسی بن جعفر

روح مناجات   قبله ی حاجات

              جانم فدایت ای عمه ی سادات

واویلا واویلا آه و واویلا...

 
*حسرت دیدار دلبر بر دلت

                غم هجران او شده قاتلت

ای غصّه دیده        بنت الشّهیده

               قدّت زیر بار غصّه خمیده

واویلا واویلا آه و واویلا...

 
*شکر خدا نشد بر تو جسارت

           امان از سیلی و هجوم و غارت

پاهای خسته          دستان بسته

            یک سر، بریده و یک سر شکسته

واویلا واویلا آه و واویلا...

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

 

واحد – حضرت معصومه سلام الله علیها

 

دل عالم،اسیر کرمت/می زنه پر،به سوی حرمت

با نسیم حرمت هر دلی شیدایی میشه

سحرا گنبد تو خیلی تماشایی میشه

هر کسی زائرته زائر زهرایی میشه

میخونم با اشک و آه/اِشفَعی لی عندالله

فاطمه یا معصومه...

گل زهرا،عزیز حیدری/من کجا و،مقام ِ نوکری

من ِ رو سیاه کجا و اون خوبا کجا بودن

نوکر کوی شما اولیای خدا بودن

آیت الله بَهجت و امام خمینی ها بودن

من کیَم ای جان فدات/خاک پای زائرات

فاطمه یا معصومه...

من غلامم،غلام ِ نوکرت/به فدای تو و برادرت

خدا با حُب ّ شما سرشته آب و گلم و

فیض یک نیمه نگات فیضیه کردی دلم و

حل کن ای کریمه از لطف و کرم مشکلم و

حلّ مشکل با شماس/یه برات کربلاس

فاطمه یا معصومه...

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

شور – حضرت معصومه سلام الله علیها

 

بر لب ها زمزمه ای/یاور همه ای/کوثر علی و فاطمه ای...

 

ای بانوی مظلومه ، فاطمه معصومه

واژه های عشق و رحمت را تو منظومه

ای شده از فیض وصل یار محرومه

ای مقام تو خرد را سرّ مکتومه

دُخت زهرای قد کمان هستی/عمه ی صاحب الزّمان هستی

فدای خاک قدمِت/لطف و عطا و کرمِت

مبالغه نمیکنم/خود ِ بهشته حرمِت

حرمِت عرش خدا/مَکتبُ العُلما/میخونیم همگی با شهدا

بر لب ها زمزمه ای/یاور همه ای/کوثر علی و فاطمه ای...

 

گویم به همه عالم ، به غم و سوز و آه

حرمِت بوی مدینه میدهد وَالله

کرمی کن بر من ِ دلخسته ی گمراه

از گناه و معصیت افتاده ام در چاه

بده راهم که روسیاهم من/سائل یک نیمه نگاهم من

گرچه اسیر نفسم و/همیشه همنشینشم

ولی محبّ علی و/اولاد طاهرینشم

گل گلزار ولا/به حق ّ شهدا/کن دعا که بریم کرببلا

بر لب ها زمزمه ای/یاور همه ای/کوثر علی و فاطمه ای...

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

             ای که بــــوی فاطـــمه آید ز خــاک کوی تو         

    برتراز عطر بهشت است به جانها بوی تو

 

         مسجد الحرام عشقی کعب راخود قــبله ای   

         چون شرف دارد به کعبه خاک قبر و کوی تو

 

      یادگـــــار بی مثال مـــــــادری غـم دیـده ای     

       ثانی زهـرا شدی و دیـده ها شد ســـوی تو

 
 

  فاطمه هستی و هم معصومه ومظلومه ای     

        فاطـــــمه هستی ولی نیلی نبـاشد روی تو

فاطمه هستی و نــورانی چو زهرایی ولی      

      کی شده بشکسته از ضــرب جفا پهـلوی تو

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

دست مرا گرفت و به دستم قلم گذاشت

حسي كه باز پاي مرا در حرم گذاشت

حسي كه اشك وار به چشمم قدم گذاشت

تا اشفعي لنا به لبم دم به دم گذشت

پس از كنار حجره ي پروين رد شدم

بي اختيار شعر سرودن بلد شدم

*****
در اين حرم كه آمده ام پا به پاي عشق

عاشق شدن دعاي من و هم دعاي عشق

با دست خالي آمده ايم اي خداي عشق

اذن دخولمان بده محض رضاي عشق

تا چشم كار مي كند اينجا كرامت است

اينجا شفيعه هست، پس اينجا قيامت است

*****

ما اشك مي شويم كه بارانمان كني

ما درد مي شويم كه درمانمان كني

ما را غريب و بي كس و بي خانمان كني

تا شب نشين صبح شبستانمان كني

يادش بخير ماه مبارك بهار تو

يك جزء عشق خوانده شده در كنار تو

*****

خوشروئي ات نبود چنين رو نمي زديم

نورت نبود با دل شب مو نمي زديم

صحنت نبود دست به جارو نمي زديم

بالا اگر نبودي زانو نمي زديم

ما با حضور لطف تو حاجت نداشتيم

ما بي حضور لطف تو بهجت نداشتيم

*****

بال فرشته زير قدمهاي مرم است

در حوض صحن آينه اش آسمان گم است

ديگر نگرد مادر ما در همين قم است

اينجا كه آب هست چه جاي تيمم است

گفتند باز مي شود از قم در بهشت

ما را ببر بهشت تو اي خواهر بهشت

*****

آهو شديم در دل صيادمان ببر

پروازمان بده به گهرشادمان ببر

يك لحظه سمت پنجره فولادمان ببر

در هشت بهشت موقع ميلادمان ببر

مشهد به پاست در سرمان شور عشق تو

پس مال ماست كوچه ي سر شور عشق تو

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

واژه واژه غزليات مرا جان دادند

طبع سرشار مرا رزق فراوان دادند

قلم از اوست همه دفتر شعرم از اوست

صله ام گردوغبار ره جانان دادند

تا كه ديدند به يمن قدمش ميجوشم

به دل غمزده مستي دوچندان دادند

اي كه در پاي تمناي رخش ميسوزي

به غم و درد دل سوخته پايان دادند

مشرك و كافر و مرتد گرفتند از ما

بانگاهش نفسي تازه مسلمان دادند

نه مسلمان كه با معجزه ي چشمانش

ميثم و حمزه و يا مالك و سلمان دادند

بخداوند قسم از نفسش روز ازل

به ديارش ادب و حكمت و عرفان دادند

روز اول به گدايي درش هركس رفت

شك ندارم كه به او تاج سليمان دادند

از همان لحظه ي آغاز جنون ام بي شك

دل من را به كف خواهر سلطان دادند

سربلنديم - به قرآن-همه از آن روزي

كه به مملكت ما " قم " و "خراسان " دادند

افتخاري هم اگر هست فقط از اين است

مهر او را به دل مردم ايران دادند

شاعر: عليرضا خاكساري

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

روی قبرم بنویسید که خواهر بودم

سالها منتظر روی برادر بودم

روی قبرم بنویسید جدایی سخت است

اینهمه راه بیایم ،تو نیایی سخت است

یوسفم رفته واز آمدنش بی خبرم

سالها میشود واز پیرهنش بی خبرم

روی قبرم بنویسید ندیده رفتم

با تن خسته وبا قد خمیده رفتم

بنویسید همه دور ربرم ریخته اند

چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند

چقدر مردم این شهر ولایی خوبند

که سرم را نشکستند خدایی خوبند

بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد

به خداوند قسم بال وپرم سنگ نخورد

چادرم دور وبرم بود وبه پایی نگرفت

معجرم روی سرم بود وبه جایی نگرفت

...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟

من کجا بام کجا کوچه وبازار کجا؟

بنویسید که عشاق همه مال هم اند

هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند

گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید

من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید...

روی قبرش بنویسید برادر بوده

سالها منتظر دیدن خواهر بوده

روی قبرش بنویسید که عطشان نشده

بدنش پیش نگاه همه عریان نشده

بنویسید کفن بود،خدایا شکرت

هرچه هم بود بدن بود خدایا شکرت

یار هم آنقدری داشت که غارت نشود

در کنارش پسری داشت که غارت نشود

اوکجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟

اوکجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟

...

بنویسید سری بر سر نی جا میکرد

خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد

شاعر:علی اکبر لطیفی

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)


از غم هجررضا جزدیدگان ترنداشت
آسمان دیده اش جزاشک غم اخترنداشت

کوبه کوصحرا به صحرا راه را پیموده بود
غیردیداربرادرمقصد دیگرنداشت

ارث زهرا بود عمرکوته اش اما دگر
همچومادرجای تازیانه درپیکرنداشت

درقم اوشد محترم چون بود ازنسل رسول
دخت پیغمبرامان درشهرپیغمبرنداشت

اهل قم کردند به عشق حیدراو را احترام
شهرقم آری به سینه کینه حیدرنداشت

درمدینه عشق حیدرشد گناه فاطمه
تازیانه خورد ودست ازیاری اوبر نداشت

قسمتش این شد برادر را ندیده جان دهد
تادم آخرولی این غصه را باور نداشت

جان سپرد اما برادررا به جان کندن ندید
ورنه تاب دیدن این صحنه را خواهر نداشت

بارالها ای خدا زینب مگرخواهرنبود
یا حسینش غیراودرکربلا یاورنداشت

(ازحرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین )
آخرآن لب تشنه دیگرطاقت خنجرنداشت

هرچه زد فریاد اما کس جوابش را نداد
چاره ای جزدست بگذارد به روی سرنداشت

خواهرش می دید و می لرزید ومی زد برسرش
کاش دیگردرمیان قتلگه مادرنداشت

آن همه شمشیروتیغ ونیزه ویک نیمه جان
حق بده یک جا برای بوسه خواهرنداشت

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

آنشب زمين هواي بهشتي دوباره داشت

 

آغوش آسمان به بغل ماهپاره داشت

 

چشمان ابر روي زمين را گرفته بود

 

هر قطره با خودش سبدي پرستاره داشت

 

دست ملک قصیده ای از نور می نوشت

 

واژه به واژه حرف غزل استعاره داشت

 

باز عطر سيب و بوي بهار و شميم ياس

 

بر بارش دوباره كوثر اشاره داشت

 

اين بار حق به دامن موسي عطا نمود

 

آن كوثري كه بال ملك گاهواره داشت

 

 

اين سيب سرخ سيب بهشت پيمبر است

 

اين دختر يگانه موسي بن جعفر است

 

 

مثل بهار بود هواي رسيدنت

 

باران چكيد از رد پاي رسيدنت

 

در پشت درب خانه تان جمع ميشوند

 

خيل فرشتگان كه براي رسيدنت_

 

 -آماده اند از طرف ذات كردگار

 

خود را فدا كنند فداي رسيدنت

 

خاك بهشت بهر قدمگاه تو كم است

 

آغوش نجمه بود سراي رسيدنت

 

قلب برادرت ز تب شوق آب شد

 

در التهاب ثانيه هاي رسيدنت

 

 

در چشم خویش ذوق خدا را نگاه کن

 

گلخنده امام رضا را نگاه کن

 

 

از آن زمان كه خواهر سلطان ما شدي

 

بانو ، شما مليكة ايران ما شدي

 

از آسمان وجود تو بر ما نزول كرد

 

تا كوثر دوباره قرآن ما شدي

 

منت گذاشت بر سر ما ناز مقدمت

 

وقتي كه آمدي تو و مهمان ما شدي

 

با هر قدم به سينه ما جا گرفته اي

 

يعني تو صاحب دل ما جان ما شدي

 

باني خير و بركت اين خطه گشته اي

 

وقتي نسيم سبز بيابان ما شدي

 

 

يعني فقط نه جزء محبان حيدريم

 

«از شيعيان كشور موسي بن جعفريم»

 

 

وقتي تويي كه آينه ذات كوثري

 

زيبد به خادمان حريمت پيمبري

 

عصمت به پاي عصمت تو سجده مي كند

 

معصومه اي و عصمت كبراي ديگري

 

اي زينبي كه عالمه بي معلمي

 

زين رو كني به شهر خودت علم پروري

 

ما هرچقدر شعر و غزل نذرتان كنيم

 

تو بازهم از آنچه كه گفتيم برتري

 

بي تو كميت محشريان لنگ مي شود

 

يك وقت اگر كه روي به محشر نياوري

 

 

زهرا شدی و شمس فروزان شیعه ای

 

زهرا شدی و روز قیامت شفیعه ای

 

 

خود ظلمتیم ، اگرچه سپیدیم با شما

 

یأسیم اگر ، سراسر امیدیم با شما

 

مست اجابتند دعاها کنارتان

 

ما حاجت نداده ندیدیم با شما

 

وقتی حدیث ها تو را حرف می زنند

 

جز وصف فاطمه نشنیدیم با شما

 

در قاب عکس خالی آن قبر گمشده

 

تصویری از بهشت کشیدیم با شما

 

پس آمدیم و زائر آن بی نشان شدیم

 

یعنی که تا مدینه رسیدیم باشما

 

 

امشب كه عشق مي پرد از كنج سينه ام

 

در محضر تو زائر شهر مدينه ام

شاعر: محمد بياباني

 

 

اشعار شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

روزگار نيك و تقدیری نكوتر داشته

هر کسی که در ره عشقت قدم برداشته

تازه در فردای محشر زائرت پی می برد

آب سقاخانه ی تو طعم کوثر داشته

گفت بابایت " فداها " در جلال شأن تو

مثل تعریفی که از زهرا پیمبر داشته

با وجود تو حضور مادر سادات را

لحظه لحظه پیش خود، موسی بن جعفر داشته

ای کریمه! آسمان ها را به نامش کرده ای

هر کسی نذر تو حتی یک کبوتر داشته

از سیاق صحن هایت می شود احساس کرد

صاحب این آستان شوق برادر داشته

شاعر: امير حسين حيدري