سحرها به افطار بردیم نیامدی

 

نگاه منتظر بانک شعر امام زمان


حلول ماه را گفتیم و نیامدی

سحرها به افطار بردیم نیامدی

الا به شوق ربنا تو را جستیم

بیا بیا که بی تو مردیم نیامدی

حزین حزین گریستیم و مویه ها کردیم

دل (غریب )ز حال بردیم نیامدی

یاسین سلیمی

جان با خیال یوسف زهرا تنیده اند

  نگاه منتظر بانک شعر امام زمان




آنانکه شوق انتظار دیده اند

طعم خوش هجران چشیده اند

زلیخا گفته و یوسف شنیده اند

رسم الخط عشق را کشیده اند؟

درد فراق ما را ندیده اند!

جان با خیال یوسف زهرا تنیده اند

گویی به عشق حقیقی رسیده اند

دوری شنیده و از غربت رهیده اند

در غربتند و"غریب"را ندیده اند

"یاسین سلیمی"

 

 شعر امام زمان.شعر امام زمان.شعر برای امام زمان.غزل عاشقانه درباره امام زمان.شعر ظهور

 شعر امام زمان.شعر امام زمان.شعر برای امام زمان.غزل عاشقانه درباره امام زمان.شعر ظهور

طاقت رسید به پایان نیامدی

 

نگاه منتظر بانک شعر امام زمان



آمد بهار و بهاران نیامدی

طاقت رسید به پایان نیامدی

مشکل نموده ای به اهل انتظار

مشکل که رفته ای و آسان نیامدی

سجاده ها به دعایت گشوده ایم

با التماس و خواهش و ایمان نیامدی

ما کشته ایم آرزو به قربانگاه عشق

باری به تماشای قربان نیامدی

بس کن گلایه(غریب)وبنمای التماس

چون گله کردی ره عاشقان نیامدی

  شعر امام زمان.شعر امام زمان.شعر برای امام زمان.غزل عاشقانه درباره امام زمان.شعر ظهور