ای حجّت حق، پرده ز رخسار برافکن
ما چشم به راهیم
افسوس که عمری پی اغیار دویدیم
از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم
جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم
بس سعی نمودیم که ببینم رخ دوست
جانها به لب آمد، رخ دلدار ندیدیم
ما تشنه لب اندر لب دریا متحیّر
آبی به جز از خون دل خود نچشیدیم
ای بسته به زنجیر تو دلهای محبّان
رحمی که در این بادیه بس رنج کشیدیم
رخسار تو در پرده نهانست و عیانست
بر هر چه نظر کردیم، رخسار تو دیدیم
چندان که به یاد تو، شب و روز نشستیم
از شام فراقت، چو سحرگه ندمیدیم
ای حجّت حق، پرده ز رخسار برافکن
کز هجر تو ما پیرهن صبر دریدیم
ما چشم به راهیم، به هر شام و سحرگاه
در راه تو، از غیر خیال تو رهیدیم
ای دست خدا، دست برآور که ز دشمن
بس ظلم بدیدیم، بسی طعنه شنیدیم
شاها ز فقیران درت، روی مگردان
بر درگهت افتاده به صد گونه امیدیم
صدیقه علیپور
سلام،با تشکر از مهرداد نصرتی عزیز که مرا با دنیای مجازی آشنا و راهنمایی کرد،این وبلاگ صرفا جهت اشاعه فرهنگ مهدوی ایجاد شده و هیچکدام از مطالب حتی یک کلمه مربوط به اینجانب نبوده و حقیر فقط مطالب را جمع آوری نموده ام لطفا اشعار مذهبی خود را همین جا کامنت بگذارید،انشا الله که مورد قبول حضرت حق قرار بگیرد التماس دعا.