مردیم و نمردیم

جانانی و جان بر تو سپردیم و نمردیم

در هرم نگاه تو فسردیم و نمردیم

نقش است به پیشانی چین خورده ز غیرت

ما جان بدر از داغ تو بردیم و نمردیم

ابرو گره در هم زده چشمان شفق رنگ

دندان به لب خویش فشردیم و نمردیم

ظرف دل بی حوصله جوش آمد و سررفت

خون دل جاری شده خوردیم و نمردیم

اقبال نگون بخت نگر کاین همه سر را

تا مرز قدم های تو بردیم و نمردیم

یک عمر نفس آمد و برگشت و به تسبیح

عمری دل بی عار شمردیم و نمردیم

ما زنده عشقیم که با عشق بمیریم

صدمرتبه از داغ تو مردیم و نمردیم

محمود کریمی