هر شب یتیم توست ،دل جمکرانی ام
هر شب یتیم توست ،دل جمکرانی ام
جانم به لب رسیده،بیا یار جانی ام
از بادها نشان شما را گرفته ام
عمری است عاجزانه پی آن نشانی ام
طی شد جوانی من و رویت نشد رخت
شرمنده ی جوانی از این زندگانیم
با من بگو که خیمه کجا می کنی به پا؟
آخر چرا به خاک سیه می نشانی ام؟
در این دهه اگر چه صدایت گرفته است
یک شب بخوان به صوت خوش آسمانی ام
در روضه احتمال حضورت قوی تر است
شاید به عشق نام عمویت،بخوانی ام
هم پیر قد خمیدگی زینب تو ام
هم داغدار آن دو لب خیزرانی ام
این روز ها که حال مرا درک می کنی
بگذار دست بر دل آتشفشانی ام
در به دری برای غلام تو خوب نیست
تایید کن که نوکر صاحب الزمانی ام
عباس احمدی
+ نوشته شده در جمعه بیستم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 1:14 توسط سعيد ميري
|
سلام،با تشکر از مهرداد نصرتی عزیز که مرا با دنیای مجازی آشنا و راهنمایی کرد،این وبلاگ صرفا جهت اشاعه فرهنگ مهدوی ایجاد شده و هیچکدام از مطالب حتی یک کلمه مربوط به اینجانب نبوده و حقیر فقط مطالب را جمع آوری نموده ام لطفا اشعار مذهبی خود را همین جا کامنت بگذارید،انشا الله که مورد قبول حضرت حق قرار بگیرد التماس دعا.