تا کیْ شکست ، خرد شدن ، بغض ، انتظار ؟
( مثل همیشه ) هیچ به روی خودت نیار
گفتی : « اگر که عاشقمی ، کو نشانه ات ؟ »
بر روی ریل های زمان خیره مانده ام
حرف دلم عصارة این چند واژه است
تقویم ها نبود ِ تو را ناله می کنند
تقویم ، بی تو هر چه که باشد ، قشنگ نیست
حتی تمام فلسفه ها بی تو مبهم اند
دنیا پُر است از همة چیزهای شوم
از زندگی به شیوة حیوان ولی modern
از «
از هر چه ریشه اش به حقیقت نمی رسد
از جنگ های خانه برانداز و بی دلیل
نزدیک می شود به عدم ، مرگ ، انفجار
یعنی که می رسی و جهان پاک می شود
آن وقت با دو دست ِ خودت پخش می کنی
حرف دلم عصارة این چند واژه است :
این شعر اگرچه قابلتان را نداشته
اصلاً برای اینکه بفهمم چه گفته ام
یک شعر عاشقانه که می خوانی اش و یا
مهدی زارعی