ای یکه تاز عرصهی عشق و وفا، حسین
و پاکباز پهنهی نَردِ بلا، حسین
گر خونبهای توست خدا، نی عجب از آنک
باشد رَهین خون تو، دین خدا حسین
پا هر کجا نهی مَلک آید ز پی، مگر
خاک رهت به دیده کند توتیا حسین
بیگانه کردیاش ز جهان و جهانیان
هر دل که گشت، با تو دَمی آشنا حسین
الحق رواست فخر فروشد، به خسروان
هر کس بر آستان تو گردد گدا، حسین
عشقت عجین شده است در آب و گل وجود
بر لوح سینهها شده منقوش، «یا حسین»
گر جلوهای به محفل بی روح ما کنی
جان میدهیم در عوضِ رو نما حسین
جاوید باد یاد تو در دل که جز تو نیست
فرمانروای مملکت قلبها حسین
دیوان دل سنگ آب شد، علی انسانی
ای محتوای هرچه غزل، هرچه شعر خوب
آخر چقدر گریه کنم جمعه ها غروب
در دفترم واژه که ترسیم میکنم
از غیبت زیاد شما بیم میکنم
دنیا همیشه قلب مرا زخم کرده و...
بی تو جهان همیشه به من اخم کرده و...
شیرازهای شعر و غزل بلخ میشود
آقا عسل بدون شما تلخ میشود
آقا بیا و مجلس مارا تو عید کن
آقا بیا و شعر مرا روسفید کن
امشب شب کسی است که ارباب عالم است
خیرالبشر و افضل اولاد آدم است
طاق فلک شکست پی استعاره ها
خورشید و ماه و چشم تمام ستاره ها
روشن شد از تجلی خورشید مشرقین
آمد شب تولد اربابمان حسیـــن
تبریک میشوند تمام نوشته ها
دور سر حسین مدار فرشته ها
به به کتاب آل کسا پر ورق شده
مصداق قل اعوذ برب فلق شده
حق بهترین تصور خود را کشیده است
یکجا علی و فاطمه را آفریده است
چرخید کعبه سمت حسین و به احترام
تعظیم کرد و گفت فدای تو ای امام
قبله تویی و خالق شخصیتم تویی
اصلا حسین برگه ی رسمیتم تویی
تو پنجمین ستاره ی زیبای عالمی
تو حی و تو مدبر و تو اسم اعظمی
خنده و گریه را تو بهم بند میزنی
خیلی شبیه فاطمه لبخند میزنی