نمى گنجد به راه عشق تو پا پس كشيدن ، نه ...

#امام_حسین_علیه‌السلام


نمى گنجد به راه عشق تو پا پس كشيدن ، نه ...
هزاران بار تب كرديم اما تب بريدن نه

طنين اسم تو پر كرده از بس عالم ما را
ز عشقت حرف خورديمو ولی هرگز شنيدن نه

به لطف عطر ناب مرقدت ما چشم و دل سيريم
چو حوا نيست بر نوكر هوای سيب چيدن ، نه

به احسان نگاهت كربلا قابی است بی تكرار
كه چشمان تشنه مى مانند و سير از ميل ديدن نه

كبوتر بچه ميداند تمناى دل ما را
كه ميل پر زدن داريم و پر های پريدن نه

#مهرشاد_واحدی

از تـل زیـنــبـیـه شــدم مــبــتــلای تـو

#سیدالشهدا_مدح_ومناجات

افـتـاده دست و پـای دلـم، زیر پـای تو
احـرام بـسـتـه‌ام به صـفـا و مـنـای تـو

آن کعبه‌ای که ساخته شد در حجاز، هم
مُحـرم شده است دور سر کـربلای تو

رکن عـراقی حـرمت سمت مکه است
افـلاک در زیارت صحـن و سرای تو

رکن یـمـانی حـرمـت سـمـت عـلـقـمـه
از تـل زیـنــبـیـه شــدم مــبــتــلای تـو

زمزم دخیل بسته به دست فرات و مشک
واجب شده است حکم عطش با دعای تو

میقـات و مشعر و عـرفاتم فـقط همین!
یک اربـعـین پـیاده؛ سـوی نـیـنوای تو

آن دم قبول می‌شود این حج، که در حرم
با ذکـر یا حـسـیـن! بـمـیـرم، بـرای تو

پر می‌کشد به حُرمت تو فطرس ملک
وقتی شده است مرهم زخمش دوای تو

کی می‌رسی غـریب مدیـنه به کـربلا؟
پُر می‌شـود زمانه ز حـال و هـوای تو

ای برکتِ بی انتها؛ ممنونم از تو

ای برکتِ بی انتها؛ ممنونم از تو
اربابِ من! بعد از خدا؛ ممنونم از تو

نانِ مرا دادی و هستی سرپرستم
عمری محل دادی مرا؛ ممنونم از تو

گفتم حسین(ع) و در پناهِ نامت آقا
شد دورِ دور از من بلا؛ ممنونم از تو

مِهر مرا انداختی در قلبِ زهرا(س)
کرده ست در حقم دعا؛ ممنونم از تو

این نوکرِ شرمنده را در اربعینت
بردی نجف تا کربلا؛ ممنونم از تو

با تربت و با چند جرعه چایِ روضه
درد مرا دادی شفا؛ ممنونم از تو

امروز اگر که رزقِ اشکم روبراه است
دارم اگر حالِ بکا؛ ممنونم از تو

من دوست دارم کشتهٔ عشق تو باشم
این حاجتم را کن روا؛ ممنونم از تو

مثل شهیدان عاقبت این تن اگر که
در خاک و خون باشد رها...ممنونم از تو

یا که اگر یکروز جانم را بگیری
در روضه هایِ بوریا؛ ممنونم از تو!

#صلی_الله_علیک_یاأباعبدالله_الحسین
#بالحسین_ع_إلهي_العفو
#أللهم_ارزقنا_شهادت
#مرضیه_عاطفی

در دلم عشق حسین است که عشق ازلیست

❁﷽❁
#سلام_بر_حسین❤️
#صبحم_بنامتان
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
در دلم عشق حسین است که عشق ازلیست
روشنی بخش دل تارِ من آن نور جَلیست

دوست دارم که پس از مرگ، روی سنگ مزار
بنویسید که شیدای حسین بن علیست

─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
#رقیه_سعیدی_کیمیا
۱۴۰۲/۳/۲

عمــریست دم از حسین زهرا زده ام

❁﷽❁
#سلام_بر_حسین❤️
#صبحم_بنامتان
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
عمــریست دم از حسین زهرا زده ام
با تکیــه بر او پشـت به دنیــا زده ام

در هر نفسم نام تو جاریست حسـین
چون در دل خود نام تو را جا زده ام

─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
#رقیه_سعیدی_کیمیا
۱۴۰۲/۳/۴

بر کرب و بلا ، بهشت پر نور ، سلام

❁﷽❁
#سلام_بر_حسین❤️
#صبحم_بنامتان
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌

بر کرب و بلا ، بهشت پر نور ، سلام
تا سمت طبیب از منِِ رنجور ، سلام

بســیار حــــرم لازمـم آقا ، بطلــب
تا کی بنــویسم ، به تو از دور سلام

─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
#رقیه_سعیدی_کیمیا

زیبــاترین سلام ، سلامُ علیَ الحسین

❁﷽❁
#سلام_بر_حسین❤️
#صبحم_بنامتان


زیبــاترین سلام ، سلامُ علیَ الحسین
شیــرینیِ کــلام ، سلامُ علیَ الحسین

هر صبحدم به قصــد ظهورامام عصر
ذکر علیَ الدوام ، سلامُ علیَ الحسین

─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
#رقیه_سعیدی_کیمیا

روضـه و زمـزمهٔ هر سحـرم کرب وبلاست

❁﷽❁
#سلام_بر_حسین❤️
#صبحم_بنامتان

روضـه و زمـزمهٔ هر سحـرم کرب وبلاست
وعده گاه دل و چشمان ترم کرب وبلاست

با همان عرض سلامی به حسین از سرِ صبح
شور عشقی که میفتد به سرم کرب وبلاست

─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
#رقیه_سعیدی_کیمیا

هر صبحدم به قصــد ظهورامام عصر

❁﷽❁
#سلام_بر_حسین❤️
#صبحم_بنامتان


زیبــاترین سلام ، سلامُ علیَ الحسین
شیــرینیِ کــلام ، سلامُ علیَ الحسین

هر صبحدم به قصــد ظهورامام عصر
ذکر علیَ الدوام ، سلامُ علیَ الحسین

─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
#رقیه_سعیدی_کیمیا

از عشق اربابم حسین مجنونم امشب

دل غرق نوره ، پر از شور و سروره
امشب برای شیعه ها شب غروره
وقت دعا شد ، که عالم با صفا شد
حضرت زهرا مادر و علی بابا شد
این ماه عالمینه ، عشق خدا حسینه
میخونن اهل عالمین جن و ملک حور و پری ، به به
حضرت زهرا میخونه ترانه های مادری ، به به
خدا داده به مرتضی دسته گل محمدی ، به به
مولا مولا حسین یابن الزهرا
******

حیرونم امشب ، غزل می خونم امشب
از عشق اربابم حسین مجنونم امشب
داره می باره ، جای بارون ستاره
آقام میون دلبرا همتا نداره
هر کس که حق پرسته ، پای حسین نشسته
ای که تموم انبیا در خونت شدن گدا ، ارباب
تو حاکم نه فلکی پادشه کرببلا ، ارباب
قربون پرچمت بشم پارچه های سبز و سیاه ، ارباب
مولا مولا حسین یابن الزهرا

میلاد امام مهر و وفاست

 

تاره های سحر ، میریزه چشم تر
به راه خورشید عشق و آشنایی
تـو آسمونـا رهـا ، دلای زائـرا
تا بشن دوبـاره همـه کربلائی
میلاد امام مهر و وفاست     کعبه ی دل آسمونیاست
گهواره ش شده آغوش نبی    اومده زینت دوش نبی
حتی پر قنداقه ش هم    این شبا اعجاز می کنه
فطرس پر سوخته داره        دوباه پرواز می کنه
******
قنداقه شو می برن ، نازشو می خرن
تـوی آسمونـا چـه قیامتیه
انبـیا و اولیـا ، جمع شـدن کربلا
ایـن شبا که شبای زیـارتیه
دلتنگ ِ بوی سیب حرمش    دل بستم به وفا و کرمش
انشاالله از کرامت نگاش     قسمت شه زیارت کربلاش
از لطف ارباب با وفا       بازم دلم توشه می خواد
آروم نداره تو سینه   برات شش گوشه می خواد

 

شاعر : یوسف رحیمی

مهربون تر ز تو ارباب     تو دنیا کسی رو نمیشناسم

 

مهربون تر ز تو ارباب     تو دنیا کسی رو نمیشناسم  2
نوکر نوکراتم من             غلام اباالفضل العباسم
أبا عبداللهی / برازنده تو          پدر بنده ها / همه بنده تو
خدا پیغمبری / آقا تو محشری   به تو شاهی میاد / به ما هم نوکری
ای- همه آیینم         ای- کتابم دینم
ای- تو خواب شیرینم
یا ابا عبدالله 2   یا حسین یا ثارالله

چشم نوکر به آقاشه        نبردی منو کربلا باشه 2
لذت کربلات آقا  به اون بوی سیب سحرهاشه
به تو مادام العمر / بدهکارم آقا    فقط یک کربلا / طلبکارم آقا
دعا کردن با من / برآوردن با تو    برای کربلا / می بوسم دستاتو
دل- شده مأنوست          من- میام پابوست
تو- زیارت مخصوصت
یا ابا عبدالله 2   یا حسین یا ثارالله

نوکرت خیلی خوش بخته  آخه زندگی بی شما سخته 2
از قیامت نمی ترسم        خیالم پس از مردنم تخته
همه قد قامتهام / همه عبادتهام     با شما میگذره / تموم ساعتهام
گدای تو حاتم / فدای تو عالم       غلام تو عیسی / کنیز تو مریم
با- تو خلوت کردم         هم- عبادت کردم
هم- به تو عادت کردم
یا ابا عبدالله 2   یا حسین یا ثارالله

 

شاعر : امیر حسین الفت

خوش آمدی مولا،ای یوسف زهرا(س)

 

حسین یا ثارالله،ای یار بی همتا
خوش آمدی مولا،ای یوسف زهرا(س)
جان ما به فدای روی تو
قبله ی همه رو به سوی تو
سر نهَم به تراب کوی تو....سیدی
سیدی ای عزیز فاطمه(س)...
ای یاور عترت،ای گرمی هر دل
ای زاده ی حیدر، مولا ابوفاضل
ساقی جام عشق دلبری
مظهر جَلوات حیدری
بر حَسن، وَ حسین برادری...سَروَری
سیدی ای عزیز فاطمه(س)...
نما ز لطف خود،دلم حسین آباد
مدد یا مولانا،یا حضرت سجّاد
سیّدُ الشّهدا را مظهری
پاره ی جگر پیمبری
اوّلین ، برادر به اکبری...دلبری
سیدی ای عزیز فاطمه(س)...

 

شاعر : حاج امیر عباسی

نور مصباح الهدی خوش آمدییا سفینة النّجاة خوش آمدی

قلب زهرا شد با شعف همراه آمده جشن عید ثارالله
نور مصباح الهدی خوش آمدییا سفینة النّجاة خوش آمدی
کوثر و حمد و قارعَة رحمة اللهِ الواسعَة
لاله ی گلشن زهرا و حیدر نور دیده و عزیز پیغبر
ذکر زیبایتو را بر لب داریم با خمینی و شهیدان و رهبر
یا حسین حسین حسین یا ثارالله...

بهر توبه کن،جمع ما امداد فطرس دل ها،را نما آزاد
گرچه آلوده به جر و عصیانیم تا ابد خاک حریمت می مانیم
ما قطره ایم،تو دریایی ما بنده ایم،تو مولایی
عجز ما و کرمت ارباب ارباب چشم ما و قدمت ارباب ارباب
مُحرم و دربه در عشق تو ایم کعبه ی ما حرمت ارباب ارباب
یا حسین حسین حسین یا ثارالله...

فوق عرش حق خاک کوی تو بوسه زد احمد بر گلوی تو
بشنو ای تجلّی حُسن سرمد نغمه ی حسینُ منّی احمد
هستی صاحب لوی حشر والفجر و لَیالٍ عَشر
ای امید ما همه خوش آمدی آیه های محکمه خوش آمدی
بأبی انت و اُمّی یا مولا نور چشم فاطمه(س) خوش آمدی
یا حسین حسین حسین یا ثارالله...

شاعر : حاج امیر عباسی

رسیده هنگامه ی ، جشن ابا عبدالله

از شعف آلُ الله ، قلب همه شد آگاه
رسیده هنگامه ی ، جشن ابا عبدالله
یا مصباحَ الهُدی    یا کَهفَ التّقی
شاه کربلا         یبن الزّهرا...
یبن الحیدر یبن الزّهرا...
سوّم ماه شعبان ، قلب مََلک شیدا شد
ولادت پر خیر ، گل پسر زهرا(س) شد
آمده نور جلی   بر عالم ولی
دبلند علی        سبط طاها...
یبن الحیدر یبن الزّهرا...
ای چو خدای منّان ، رحمت تو بی پایان
فطرس دلها را کن ، رها ز بند عصیان
خاک قدوم تو ام ،   تویی صاحب کرم
شوق تو دارد دلم  ، جانم آقا
یبن الحیدر یبن الزّهرا...

 

شاعر : حاج امیر عباسی

چشمان تو روشن   یا امّ ابیها

آیات کرم را دگر ایّام نزول است
میلاد سه دسته گل گلزار رسول است
نور سه ولادت تابیده به دلها
چشمان تو روشن یا امّ ابیها
یا زهرا(س) یا زهرا(س)...
اشک شعف حوریه جاری ز دوعین است
میلاد ابوفاضل و میلاد حسین است
تبریکِ دو عالم با گرمی آوا
بر امّ بنین و بر حضرت زهرا(س)
یا زهرا(س) یا زهرا(س)...
با طلعت پیغمبری و حُسن خداداد
آمد به جهان روح دعا حضرت سجّاد
از بهر عنایت با نور هدایت
زد غنچه گل تو در باغ ولایت
یا زهرا(س) یا زهرا(س)...
ای کاش دهم جان ، به غم خفته به سینه
یا علقمه ، یا کرببلا ، یا به مدینه
باشد غم من از این بار گناهم
مجنون حسینم با روی سیاهم
یا زهرا(س) یا زهرا(س)...

شاعر : حاج امیر عباسی

میلاد حضرت ثارالله است

روی او ، لیله ی دل را ماه است
میلاد حضرت ثارالله است
امام کلّ عالمین آمد  
مژده حسینیان، حسین آمد
یا مصباحَ الهُدی    سفینة النّجاة
مولانا مددی یا ثارالله...
این گل گلشن پیغمبر است
تطهیر و نور و قدر و کوثر است
فاطمه(س) را نور دوعین آمد
مژده حسینیان ، حسین آمد
خورشید هل اتی   سفینة النّجاة
مولانا مددی یا ثارالله...
جبرائیل ، مات و حیران رویش
پیغمبر ، بوسه زن بر گلویش
با سوز و آه و شور وشین آمد
مژده حسینیان  ، حسین آمد
مظلوم کربلا   سفینة النّجاة
مولانا مددی یا ثارالله...

 

شاعر : حاج امیر عباسی

ماه/روی مصباح هدی عیان شد

 

فروغ مه قالوا بلی مبارک     میلاد شه کرببلا مبارک
ماه/روی مصباح هدی عیان شد
امشب/عالم پیر ، همه جوان شد
بگو/مدد یا/ثارالله/یا ابا/عبدالله
آبروی عالمین خوش آمد به نبی نور دوعین خوش آمد
کشتی نجات اهل عالم آقامون امام حسین خوش آمد
تهنیت یا علی و یا زهرا(س)...

جلوه ی قمر بی قرین مبارک میلاد گل امّ البنین مبارک
امشب/توی آسمون گل افشونیه
امشب/خونه ی علی چراغونیه
اومد/به گلشن/گل یاس/مرحبا/یا عباس
مهربان یار حسین خوش آمد گل بی خار حسین خوش آمد
با شعف بگو به اهل عالم که علمدار حسین خوش امد
تهنیت یا علی و یا زهرا(س)...

جهان شد روشن از نور حقّ الیقین مدد یا حضرت سیّد السّاجدین
ای که/به سپهر عاشقی چون مهی
نور/دیده ی حضرت ثارالّهی
هستی/دلربا/برادر/به علیّ/اکبر
ای کرامت تو بی قرینه آرزوی دل ما همینه
روزیمون شه همگی به زودی کربلا و نجف و مدینه
تهنیت یا علی و یا زهرا(س)...


 حاج امیر عباسی

خیلی شبیه فاطمه لبخند میزنی

ای یکه تاز عرصه‌ی عشق و وفا، حسین
و پاکباز پهنه‌ی نَردِ بلا، حسین
گر خونبهای توست خدا، نی عجب از آنک
باشد رَهین خون تو، دین خدا حسین
پا هر کجا نهی مَلک آید ز پی، مگر
خاک رهت به دیده کند توتیا حسین
بیگانه کردی‌اش ز جهان و جهانیان
هر دل که گشت، با تو دَمی آشنا حسین
الحق رواست فخر فروشد، به خسروان
هر کس بر آستان تو گردد گدا، حسین
عشقت عجین شده است در آب و گل وجود
بر لوح سینه‌ها شده منقوش، «یا حسین»
گر جلوه‌ای به محفل بی روح ما کنی
جان می‌دهیم در عوضِ رو نما حسین
جاوید باد یاد تو در دل که جز تو نیست
فرمانروای مملکت قلبها حسین
دیوان دل سنگ آب شد، علی انسانی

ای محتوای هرچه غزل، هرچه شعر خوب

آخر چقدر گریه کنم جمعه ها غروب

در دفترم واژه که ترسیم میکنم

از غیبت زیاد شما بیم میکنم

دنیا همیشه قلب مرا زخم کرده و...

بی تو جهان همیشه به من اخم کرده و...

شیرازهای شعر و غزل بلخ میشود

آقا عسل بدون شما تلخ میشود

آقا بیا و مجلس مارا تو عید کن

آقا بیا و شعر مرا روسفید کن

امشب شب کسی است که ارباب عالم است

خیرالبشر و افضل اولاد آدم است

طاق فلک شکست پی استعاره ها

خورشید و ماه و چشم تمام ستاره ها

روشن شد از تجلی خورشید مشرقین

آمد شب تولد اربابمان حسیـــن

تبریک میشوند تمام نوشته ها

دور سر حسین مدار فرشته ها

به به کتاب آل کسا پر ورق شده

مصداق قل اعوذ برب فلق شده

حق بهترین تصور خود را کشیده است

یکجا علی و فاطمه را آفریده است

چرخید کعبه سمت حسین و به احترام

تعظیم کرد و گفت فدای تو ای امام

قبله تویی و خالق شخصیتم تویی

اصلا حسین برگه ی رسمیتم تویی

تو پنجمین ستاره ی زیبای عالمی

تو حی و تو مدبر و تو اسم اعظمی

خنده و گریه را تو بهم بند میزنی

خیلی شبیه فاطمه لبخند میزنی

ذکر حسین حسین شما آبروی ماست

ذکر حسین حسین شما آبروی ماست
گلدسته های زرد شما آرزوی ماست
ای تشنه ای که حج شما نیمه کاره ماند
ای آنکه از عطش، لبتان پاره پاره ماند
عمری به پای شعر تو زنجیر میشوم
با بیت بیت روضه ی تو پیر میشوم
سردار بی سر دل پر ابتلای من
دردسری شده سفر کربلای من

 

 

جنس نفسها چون طلا ناب است امشب
در عرش نام یار ما قاب است امشب
شکرانه ذکر مُهر و محراب است امشب
خیره بر این گهواره مهتاب است امشب
کنج دهان کربلا آب است امشب
 
ای نوکران میلاد ارباب است امشب
ارباب آمد تا نی ِ دل نا بگیرد
نوکر سرش را تا ابد بالا بگیرد
الگو از او در سختیِّ دنیا بگیرد
یا جان دهد یا اینکه حقــَّش را بگیرد
در آسمان شوری حسینی پا بگیرد
عرش خدا از عشق سیراب است امشب
آرام جان فاطمه جانم فدایت
فطرس دلش خوش کرده بر دارُالشِّفایت
بر روی چشم آسمانیهاست پایت
کعبه شده مُحرم به عشق روضه هایت
رویای جنّت دیدن کرب و بلایت
 
ذکر تو ضرب قلب بی تاب است امشب
خورشید ایثار و وفا سرفصل توحید
دور از دل اهل تو باشد اصل تردید
ایل و تبارت می رسد بر نسل تمجید
عشق تو در قلب اباالفضل تو جاوید
باشد حسینی وعده های وصل امِّید
هر کس نگوید یا حسین خواب است امشب
ایزد فلک را زیر پایش می کشاند
احمد تو را بر شانه هایش می نشاند
حیدر دلش را در هوایش می پراند
مادر خودش را با صدایش می رساند
زینب می آید از برایش  تا بماند
شاد از حضور شاه محراب است امشب
اسمت که آمد سینه ام را حق جلا داد
آمد خدا و حاجتم را بی صدا داد
اشکی برای چشم و آهی بر نوا داد
حکمی برای دیدن طوس رضا داد
برگ برات کربلا در روضه ها داد
عیدیِّ ما وَالله نایاب است امشب
با روضه پایم را به صحنت می گذارم
باید به یاد خشکیِّ کامت ببارم
شد نوکریِّ خانه ی تو افتخارم
چیزی ندارم جز نگاه لطف یارم
المنــَّة ُ لِـلَّــه  حسین را دوست دارم
مهدی بیا نجوای سرداب است امشب
شاعر:حسین ایمانی

فـــروغ سـوم شـعـــبــان بـــرآمـــد

بهین جشن و سرور شیعیان است
جــهــان از خـــرمــی بــاغ جـنـان اسـت
فـــروغ سـوم شـعـــبــان بـــرآمـــد
رواق خـــاک هـــمـچـون گـلـستان است
مـگــر آمـد بـعــالــم پـــور زهـــرا
کــه در وجـد و شـرف خلق جهان است
از ایــن مـولـود مـسـعـود مـبارک
قـــلــوب اهـــل ایـمـان شـادمـان اســت
حـسـیــن آمـد کـه از خـیـل ملائک
بــــدرگــاهـــش غـــلام آســتــان اســت
ز جـنــت آمــده لــعــیـــا بـخـدمـــت
کــنـیـز مـــادرش زهــــرا بــجـان اسـت
مـلـک قنداقه اش را برد تا عرش
کــه مـشـــتــاقــش خـدای مهربان است
بـگــو بـا فـاطـمه امـشـب حسیـنت
بـــبــزم قــرب یــزدان مـیـهـمــان اسـت
بـشــادی فـطــرس فـرخــنـده اقـبال
بــســوی خـانـه ی زهــرا روان اســـت
کـنــد بــر قـدسـیـان فخر و مباهات
که بـر دسـتـش ز شه خــط امـان است
پـیـمبر گـفـت در وصـف حـسـیـنـش
که او در پـیـکـر مـن هـمچو جان است
دو عــالـم بـهـره مـندند از عـطایش
عیان است این چه حاجت بر بیان است
ز رحـمـت بـر «حیاتی» لطـف دارد
کـه طـبـعـم از برایش نغمه خوان است

امشب به بیت فاطمه رضوان گل افشانی کند


امشب به بیت فاطمه رضوان گل افشانی کند
روح القدس مدحت گری،حورا غزل خوانی کند
گیتی به تن پیراهن از انوار ربانی کند
شادی و غم با دل صفا پیدا و پنهانی کند
در سینه های سوخته آتش گلستانی کند
زیبد جهان هستی خود ، یکباره قربانی کند
ریحانۀ ختم رسل فرزند زهرا آمده
آری حسین بن علی امشب بدنیا آمده
امشب به روی دست خود، قرآن گرفته فاطمه
امشب ز باغ آرزو،ریحان گرفته فاطمه
امشب ز دریای ولا،مرجان گرفته فاطمه
امشب ز داور گوهر ایمان گرفته فاطمه
امشب برای اهل دل ،جانان گرفته فاطمه
امشب حسینش را به بر چون جان گرفته فاطمه
امشب در عاشورائیان بر پا شده شوری دگر
از خانه زهرا رود بر آسمان نوری دگر
درسیر دریای ولا دل گوهرش را یافته
یا جان بظمان بلا روشنگرش را یافته
باطل شده سر در گم و ، حق محورش را یافته
بستان سرسبز ولا آب آورش را یافته
نخل امید فاطمه برگ و برش را یافته
فطرس به پرواز آمده بال و پرش را یافته
از آسمان و از زمین آید به گوش این زمزمه
ای عاصیان ای عاصیان آمد حسین فاطمه
شور آفرین عاشقان با شور عاشوراست این
مشعل فروز بزم جان روشنگر دلهاست این
ریحانه ی ختم رسل دردانه ی زهراست این
ماه امیرالمومنین مهر جهان آراست این
توحید از سر تا بپا قرآن ز سرتا پاست این
وجه خدا خون خدا عبد خدا سیماست این
گویم اگر در وصف او از آنچه هست آگاهیم
ترسم که هرکس بشنود خواند حسین اللهیم
جان بحرو او دردانه اش دل باغ او ریحانه اش
هستی همه دلداده اش عالم همه دیوانه اش
ایثار شمع محفلش خلقت همه پروانه اش
خلق زمین و آسمان یکسر گدای خانه اش
سرمست از جام جنون دیوانه و فرزانه اش
مرحون لطف و مرحمت هم خویش هم بیگانه اش
چشم همه دریای او قلب همه صحرای او
هر جا شده کرب و بلا هر لحظه عاشورای او
فطرس بیا فطرس بیا شور حسینی ساز کن
درد درون خویش را ابراز کن ابراز کن
حرف دل بشکسته را آغاز کن آغاز کن
پروانه شو پروانه شو پرواز کن پرواز کن
برگرد شمع‌ روی‌ او پرواز کن‌ پرواز کن
‌نازی‌ بکش‌ زآن‌ نازنین‌ بر خلق‌ عالم‌ نازکن
عین الحیات عاشقان در عالمین است این پسر
باب النجات عاصیان یعنی حسین است این پسر
آن سرو بستان قِدم تازد در این عالم قَدم
ناورده حرفی بر زبان نگشوده چشم خود زهم
دست گرفتاری گرفت از رحمت و لطف و کرم
لبخند زن پرواز کن گردیده گِرد آن حرم
زد بوسه بر گهواره اش قنداقه اش بوسید ، هم
این قصه دارد نکته ای یعنی گنه کاران چه غم ؟
من آمدم تا در یم عصیان بگیرم دستتان
از جام عشق خود کنم دیوانه و سرمستتان
من آمدم با بذل جان دل مرده را احیا کنم
من آمدم با ترک سر فرمان حق اجرا کنم
من آمدم هر فرد را آزاد در دنیا کنم
من آمدم بند ستم از پای عالم واکنم
من آمدم تا پرچم عدل و شرف بر پا کنم
من آمدم هر روز را اعلان عاشورا کنم
من آمدم تا رهنما در طی منزل ها شوم
با روی خونین تا ابد روشنگر دلها شوم
حسن خدا روی خدا این حسن من این روی من
خلق نبی خوی نبی این خلق من این خوی من
رنگ جنان بوی جنان این رنگ من این بوی من
حبل المتین عاشقان این تار من این موی من
سعی و صفای عارفان این بیت من این کوی من
آلوده دامانید اگر این بحر من این جوی من
من بین دریای ولا فلک نجات امتم
من بالب عطشان خود آب حیات امتم
خونین گلان باغ دین نوشند آب از خون من
ایثار دامن گیر من آزادگی مرهون من

افروختن ، خود سوختن ، آموختن قانون من
مجد و جلال و عزت و عشق و وفا ممنون من
قلب همه کانون من ، چشم همه جیحون من
خونی که ریزد بر زمین ، از چهره ی گلگون من
هرقطره اش می جوشد و صد بحر غفران می شود
بحری که هر موجش فزون زین هفت ایوان می شود
تنها نه اینجا فطرسی روئیده شد بال و پرش
تا حشر هر افتاده را من همدمش ، من یاورش
هرکس به طوفان غرق شد ، من کشتی اش ، من لنگرش
هر کس به صحرا گشت گم ، من هادیش من رهبرش
هرکس شهید دوست شد ، من سیدش من سرورش
هرکس که مست یار شد ، من ساقی اش من ساغرش
لبیک گو امداد گر فریاد رس فردا منم
حتی اگر کافر زند دست ولا بر دامنم
من عاشق شیدای حق ، حق عاشق شیدای من
پیمان خود را نشکنم ، گر بشکند اعضای من
صد ره ، اگر غلطد به خون هر لحضه سر تا پای من
صد بار اگر گلگون شود از خون سر سیمای من
هر روز گردد تازه تر ، ز امروز من فردای من
بر نسل ها باشد یکی میلاد و عاشورای من
هر روز بر آزادگان میلاد جان ما بود
در محفل دلدادگان میثم زبان ما بود

خلعتِ ثـاراللهی مبارکت یـا حسین

ای همه پیغمبران! کنید از جا قیـام
نهید رو بـا شعف، بـه بیت خیرالانـام
همه به ذکر و دعا، همه به عرض سلام
که روی دست نبی، حسین دارد مقـام
مسیح در هر نفس، کلیم در هر کلام
زنند دم از حسین، بـه اشتیاق تمـام
شب سرور خداست جهان پراز این نداست
ظهور نورالهداست حسین روحی فداست
جهان اسلام بود، در آرزوی حسین
رسول اکرم زند، خنده به روی حسین
«ام‌ابیها» کشد شانه به موی حسین
گشوده شیرخدا دیده به سوی حسین
گرفته دین آبرو ز آبروی حسین
نهند پیغمبران جبین به کوی حسین
حسین«فوزالعظیم» حسین«نورمبین»
حسین«عین الحیات» حسین«حق الیقین»
نهاد پـا در جهان امـام عفـو و کرم
ز مقدمش آمده مدینه رشکِ ارم
صورت زیبای او سورۀ نون و القلم
به آبرویش قسم به خاک کویش قسم
که ما نبودیم و او به ملک دل زد قدم
به هر دلی ساخته، خدا بر او یک حرم
حسین یار دل است گل بهار دل است
به مهر او دلخوشم که عشق کار دل است
نفس از او، دم از او، نشاط از او، غم از اوست
او ز رسول خدا، رسول اکرم از اوست
تمـام او از خدا، تمـام عالم از اوست
حیات عالم از او، نجات آدم از اوست
حسین خود قلب ماست،قلوب ما هم از اوست
منم که تا روزِ هست تمام هستم از اوست

قعـود یعنی حسین قیام یعنی حسین
سجود یعنی حسین سلام یعنی حسین
حسین بی یار نیست، خلق جهان یار اوست
بـه اوج آزادگی، خلق گرفتار اوست
کلیم مدهوش او، مسیح بیمـار اوست
تمام هست خدا، متاع بـازار اوست
به آن حسینی که حق تکیه به دیوار اوست
هر که حسینی شود خدا خریدار اوست
سبزی گلزار دین ز سرخی خون اوست
قیام مدیـون او نمـاز مرهون اوست
بـارِ غمِ امتـی، هماره بـر دوش او
به سیر معراج خون، زخم بدن توش او
پیام بی جبرئیل ز دوست در گوش او
زخم سر نیزه‌ها نیش مگو، نـوش او
هماره بوده است و هست شیعه کفن پوش او
میان آغوش خون خدا هم آغـوش او
گلو شده چاک‌چاک بدن شده پوست‌پوست
ز هر رگ حنجرش ندا دهد دوست،دوست
الا که جان پیشکش در این ولادت کنیم
به مکتب خون مرور درس شهادت کنیم
همه چو «فطرس» بر او عرض ارادت کنیم
از این ولادت به خلق، سزد سیادت کنیم
خاک درش را ز مِهر، مُهر عبادت کنیم
ز خاک یـاران او کسب سعادت کنیم
وعدۀ ما با حسین عروج ما تا حسین
سرود ما ذکر ما دعای ما یا حسین
حسین تا روز حشر، رهبر آزادگی‌است
خون جوانان او جوهر آزادگی‌است
خاک شهیدان او مظهر آزادگی‌است
قامت عباس او محور آزادگی‌است
قتلگهش تـا ابـد سنگر آزادگی‌است
پیکر صد چاک او منظر آزادگی‌است
پیرو او کیست؟ کیست؟ کسی که آزاد زیست
بنـدۀ درگـاه او جز به خدا بنده نیست
تو کیستی؟ یا حسین! خدای را مظهری
تو شمع جمع وجود، تو روح پیغمبری
تو با سرت نوک نی ز خلق عالم سری
تو کلِ اسلام را چـو روح در پیکری
تو خلق را تـا ابـد، چراغ روشنگری
تـو در جلال و شرف محمدِ دیگری
زخم بـدن سورۀ تَبارَکت یـا حسین
خلعتِ ثـاراللهی مبارکت یـا حسین
خون شهیدان تو، خون تو خون خداست
قسم به ذات خدا، خدا تو را خونبهاست
غریبی و عالمی بـا هدفت آشناست
قبر تو در قلب ما مهر تو در خون ماست
سینۀ مجروح ما قطعه‌ای از کربلاست
حنجرۀ ما پـر از زمزمۀ نی نـواست
تویی که خلق خداست دست به دامان تو
"میثم"بی‌دست و پاست دست به دامان تو

الـبشاره لیلۀ میلاد مصباح الهـداست

خانۀ شیر خدا امشب پر از نور خداست
الـبشاره لیلۀ میلاد مصباح الهـداست
بر سر دوش نبی، شمس ولایت جلوه گر
پیش روی فاطمه، مرآتِ حسنِ ابتداست
فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال
هم محمد هم امیرالمؤمنین هم مجتباست
چشم ثاراللهیان روشن به میلاد حسین
کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست
گام گامِ مقدمش، رشک گلستان بهشت
عضو عضوِ پیکرش، اوراق صنع کبریاست
این همان مصباح دست غیب رب العالمین
این همان قرآن روی قلب ختم الانبیاست
چشم نه، لب نه، جبین نه، حنجر و رخسار نه
پای تا سر غرق در گلبوسه‌های مرتضاست
با وجود آنکه نَبوَد رحمت حق را حدود
این نمای رحمت بی حدِّ ذات کبریاست
سبط احمد، نجل حیدر، آرزوی فاطمه
خون قرآن، اصل ایمان، قلب دین، روح دعاست
قطره‌ای از بحر لطفش چشمۀ آب حیات
ذره‌ای از خاک کویش درد عالم را دواست
وصف او باید کسی گوید که قرآن آورد
مدح او باید کسی گوید که او را خونبهاست
هر چه می‌بینم جمالش را، نبی پا تا به سر
هرچه می‌خوانم ثنایش را،علی سرتا به پاست
هر سری تقدیم جانان گشت، خاک پای او
هر دلی جای خدا گردد، بر او صحن و سراست
هر چه از او خواست ذات پاک حق تقدیم کرد
درعوض او ازخدای خویش بگرفت آنچه خواست
من نمی‌گویم، نمی‌گویم، خدا باشد حسین
لیک گویم گر خدایی از خدا خواهد، رواست
خواهـر مظلومۀ او مـادر آزادگی است
تـا قیامت بر همه آزاد مردان مقتداست
اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خلق
دختری دارد که دست بسته‌اش مشکل گشاست
مادری دارد که در قرآن، خدا مدّاح اوست
مدح او تطهیر و قدر وفجرو نور و«اهل‌أتی»ست
قامتی دارد، قیامت گوشه‌ای از سایه‌اش
صورتی دارد که در چشم محمد دلرباست
بازویی دارد چو بازوی امیرالمؤمنین
هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست
روز محشر ذکر کل انبیا یا فاطمه است
فاطمه گوید خداوندا حسین من کجاست؟
او بُوَد فُلک نجات و لنگرش دخت علی
این نباشد کفر اگر گویم خدایش ناخداست
شهریار کشور دل‌ها «حسین بن علی»
زادۀ ام‌البنین فرمانـدۀ کل قـواست
آنچه در عالم گنه کار است در روز جزا
گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست
گر چه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست
هر شب او واقعه، هر روز او روز جزاست
اینکه خنـدانیم و گریـانیم در میلاد او
می‌کند ثابت، گِل ما از زمین کربلاست
آنکه سر سازد نثار دوست، از عالم سر است
کشتۀ محبوب را گر کشته پنداری خطاست
مرگ در بستر بوَد بر عاشق صادق حرام
این معما را کسی داند که با ما آشناست
شور ما شور شهادت، شوق ما شوق وصال
زخم ما یاری رحمت، خون ما آب بقاست
من ز خون دل نوشتم بـر جبین آسمان
هر که فانی در ره حق نیست، پایانش فناست
قبر: کعبه، رکن: مقتل، تربت عشاق: حِجر
مضجع من «مروه» و ایوان عباسم «صفا»ست
گو یکی گردند خلقت از برای قتل من
قامتم تنها برای خالق یکتا دوتـاست
آب را بر روی ما بسته نمی‌داند عدو
حنجر ما تشنـۀ آب دم تیغ بـلاست
وصل جانان از دم شمشیر می‌آید به دست
این همان معنای رمز «البلاءُ لِلولا»ست
"
میثم" این مصراع را با خط خون باید نوشت
رأس ما از تن جدا شد، دوست کی از ما جداست؟

من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

من کیم سالار دینم من کیم سرّ مبینم
من کیم خصم ستمگر من کیم حق را معینم
من کیم عین الحیاتم من کیم ماء معینم
من کیم الله را نور سماوات و زمینم
من کیم فرزند زهرا و امیرالمومنینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
من به هر گم گشته ای تا حشر مصباح الهدایم
من همه آزاد مردان را امام و مقتدایم
من به ذات اقدس حق عبد پیش از ابتدایم
من کیم وجه خدا نور خدا خون خدایم
من کیم مولای خلقت هستی هست آفرینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
من کیم حجر و حطیمم من کیم رکن و مقامم
من کیم صبر و ثباتم من کیم خون و قیامم
من کیم شمس ولایت من کیم ماه تمامم
من رکوعم من سجودم من صلاتم من صیامم
من جوادم من کریمم من امانم من امینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
من کیم من کعبه ام من زمزمم سعیم صفایم
من کیم من باغبان گلبن عشق و وفایم
من خلیل صد ذبیحم من ذبیحاً بالقفایم
من عزیز فاطمه نجل علیِ مرتضایم
من نبی را جان شیرین خلق را شور آفرینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
خون من خون خداوند جهان آراست آری
جد محمد(ص) ، باب حیدر ، مادرم زهراست آری
روز من هر روز روز محشر کبراست آری
سوم شعبان نه ، میلاد من عاشوراست آری
چون خدا در قلب خلق اولین و آخرینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
بارها ختم رسل بوسید از پا تا سرم را
شستشو با اشک چشم خویش داده پیکرم را
کرده پیش از شیر مادر ذات حق پر ساغرم را
دوست دارم دوست دارم دوست دارم زائرم را
در گلستان جنان با زائر خود همنشینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
من شهادت را ز خون پاک خود اقبال دادم
من به عاشورائیان تا صبح محشر حال دادم
من بقا بر دین و قرآن و رسول و آل دادم
من نخورده شیر از مادر به فطرس بال دادم
من خدا را دست لطف و مرحمت در آستینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
گاه روی قلب پیغمبر چو قرآن جای دارم
گه به پشت و گه به زانو گه به دوش او سوارم
گاه سر بر دامن زهرای اطهر می گذارم
گاه در گودال خون بر خاک مقتل سجده آرم
گه به خاکستر بود ماه جمال نازنینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
من کیم من رمز قرآن ، من کیم من سر هویم
من کیم من مصطفا را رنگ و بوی و خلق و خویم
من کیم آن کو نبی گفت اوست از من من از اویم
من به کل انبیا با روی خونین آبرویم
من به خیل اولیا با مهر خود حبل المتینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
من به نای خسته ی دل نغمه ی راز و نیازم
من به درد بی دوای خلق عالم چاره سازم
من کیم من دلفروزم من کیم من دلنوازم
من کیم حکمم ، کتابم ، من کیم حجم ، نمازم
من وضو را آبرو بخشیدم از خون جبینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
من کیم آنم که آمد ارجعی در باره ی من
روح پیغمبر طواف آورده بر گهواره ی من
کاروان دل بود از هر طرف آواره ی من
مصحف پیغبران اعضای پاره پاره ی من
اولیا آرند حاجت از یسار و از یمینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم
من دعای مستجاب آیه ی امن یجیبم
من به درد عالمی از تربت پاکم طبیبم
من شما را آشنایم ، دوستم ، یارم ،حبیبم
من غریبم من غریبم من غریبم من غریبم
من به میثم سوز دادم با کلام آتشینم
من حسینم زینت آغوش ختم المرسلینم

دلا همه شاده توی خونه مولا

دلا همه شاده توی خونه مولا
شکوفه سیبه روی دامن زهرا
صدا صدای قدمای حسینه
تموم دنیا زیر پای حسینه
اومد تا دلامون زیرو رو شه
اومد تا برا ما آبروشه
یا مولا ثارالله

 

سرو تن و قلبم همه مال حسینه
بهشت موعودم بین الحرمینه
خدا دوباره به ما زندگی داده
میخوام برم تا کرببلا پیاده
امشب که دلم کرده هواتو
هدیه کن به من فیض دعاتو
یا مولا ثارالله

 


 محسن طالب پور

ماه شعبان آفتاب آورده‌ای

ماه شعبان آفتاب آورده‌ای
روی حق را بی‌نقاب آورده‌ای
قلب زهرا چشم حیدر را چراغ
روح احمد را گلاب آورده‌ای
در حقیقت از دل دریای نور
بر محمّد دُرِّ ناب آورده‌ای
تشنگان وادی ایثار را
آب شیرین‌تر ز آب آورده‌ای
آفـرینش پـر شـده از یــاحسین
کل هستی کرده خلوت با حسین
اهل عالم عید مصباح الهداست
عید کل خلقت و عید خداست
این تمام وحی بر دوش نبی
این همان قرآن ختم‌الانبیاست
چشم خود نگشوده گفتا جبرئیل
یا محمّد این شهید کربلاست
این امام پیشتر از خلقت است
این شفیع خلق در روز جزاست
ایـن بــوَد پیغمبــران را نـــور عیــن
این حسین است این حسین است این حسین
این مدال شانۀ پیغمبر است
این سرا پا احمد است و حیدر است
این رسول‌الله خون انبیا
این کتاب‌الله دست مادر است
مصطفی از اوست، او از مصطفاست
بلکه جان مصطفی در پیکر است
در سفیدی گلویش خوانده‌اند
کز ولادت عاشق ترک سر است
ذات حق او را مکرم خوانده است
روضه‌اش را بهـر آدم خوانده‌است
چشم شو دل، وجه داور را ببین
روح شو روح مصور را ببین
یک نگه کن بر گل روی حسین
احمد و زهرا و حیدر را ببین
آیۀ «والفجر» را با من بخوان
سورۀ والفجر دیگر را ببین
بر همه اعضای او سر تا قدم
جای لب‌های پیمبر را ببین
جبرئیـل امشب نگهبانش شوی
سعی کن گهواره جنبانش شوی
فرش را امشب گل‌افشانی کنید
عرش را با هم چراغانی کنید
عرشیان امشب حسین آید به عرش
جان به استقبال قربانی کنید
با تماشای جمالش هم چنان
سیر در آیات قرآنی کنید
با بیان وحی در وصف حسین
مثل پیغمبر ثناخوانی کنید
گسترید از بال، بر او فرش را
در بغل گیرید جان عرش را
عطر جنّت چیست خاک کوی اوست
لیلۀ قدر الهی موی اوست
روی هر برگ گلی در باغ خلد
آیه‌ای در وصف خلق و خوی اوست
وسعت ملک خداوند عظیم
تا قیامت پر ز های و هوی اوست
چشمه‌های رحمت و عفو خدا
در همه عالم روان از جوی اوست
این حسین است این امام رحمت است
هـم امـام و هـم تمـام رحـمت است
ای تولایتْ تمامِ دین حسین
ای خدا آیینه و آیینْ حسین
ای رسول‌الله از سر تا قدم
ای خدا را چهرۀ خونین حسین
از گلوی چاک چاک خود به ما
هم دعا کن هم بگو آمین حسین
بی تو بودن زندگی تلخ است تلخ
با تو جان دادن بوَد شیرین حسین
تا قیـامت دلربـایی می‌کنی
در دل عالم خدایی می‌کنی
مصطفی را جانی و جانان تویی
روی دست و سینه‌اش قرآن تویی
حمد تو، تکبیر تو، تهلیل تو
دین تویی ایمان تویی قرآن تویی
در تمام وسعت مُلک خدا
مالک‌المُلک و ولی، سلطان تویی
در دل امواج توفان بلا
نوح تو، کشتی تو، کشتیبان تویی
چشم ما و دست احسانت حسین
جـان عالـم بـاد قربانت حسین
روح را آرام جانی یا حسین
یک جهان جان در جهانی یا حسین
الله الله معنی «اللهُ نور»
در زمین و آسمانی یا حسین
هم در آغوش خدا می‌بینمت
هم چراغ دوستانی یا حسین
میهمانِ تشنه‌ کام کربلا
عالمی را میزبانی یا حسین
عالــم اســلام بیت‌النـور تو
پیکر صد چاک تو منشور تو
تا قیامت چشم‌ها دریای توست
آب هم لب‌تشنۀ لب‌های توست
هر سر از تن جدا خاکِ قدم
هر دل بشکسته جای پای توست
زخم اکبر، آیۀ ایثار و صبر
خون اصغر، جوهر امضای توست
گر چه روزی نیست هم چون روز تو
روزها هر روز عاشورای توست
وصف تـو آیـات محکم می‌شود
میوه‌های نخل «میثم» می‌شود

غلامرضا سازگار

گفتم حسين و ميل پريدن شروع شد

گفتم حسين و ميل پريدن شروع شد
در سينه ام،دوباره، تپيدن شروع شد
واژه به حد وصف تو شرمنده ام كه نيست
اما تو خواستي و دميدن شروع شد
از التقاط موج دو دريا كنار هم
مرجان ظهور كرد و رسيدن شروع شد
پاداش آفريدنتان را خدا گرفت
خنديد فاطمه و خريدن شروع شد
حالا علي كنار تو احساس مي كند
زيبا ترين بهانه ديدن شروع شد
اي دلنواز، عشق من اي دلرباترين
تا آمدي تو ناز كشيدن شروع شد
تا بال هاي زخمي فطرس به پات خورد
بعد از هزار سال پريدن شروع شد
با تو خدا براي من از نو نوشته شد
خاك من از اضافه خاكت سرشته شد
هستي مشابهت كسِ ديگر نداشته است
مانند چشم هاي تو دلبر نداشته است
انگشت در دهان تو دارد نبي چرا
يعني خدا كه دايه بهتر نداشته است
وقتِ حسينُ منيِ پيغمبر است تا
باور شود حسين برابر نداشته است
جبريل معتكف شده بر گاهواره ات
تا خنده ات نديده سرش بر نداشته است
از يك كلام ختم به صد ها كلام كه
اقا، كسي شبيه تو مادر نداشته است
هر روز آبِ خوردني ات سلسبيل بود
در خانه فاطمه غمِ كوثر نداشته است
تا تربت تو هست طبيب و دوا چرا
تا كربلاست حاجت قبله نما چرا
عاشق كه ميشوم به خدا از شما شوم
زير سر شماست اگر مبتلا شوم
هر روز در هواي شما بال ميزنم
پايين پاي روضه تان تا رها شوم
حتمآ اسير در چه كنم ميشوم حسين
وقتي به قدر يك نفس از تو جدا شوم
من بي نگات، لحظه به لحظه جهنمم
يك ثانيه بدون تو بايد قضا شوم
كم كم صدام در نفست پير ميشود
شايد كه مستجاب به ياليتنا شوم
بي تو بهشت جاذبه كوچكي نداشت
اصلا خدا نخواسته بي كربلا شوم
حالا كه شعر مي كشدت سمت كربلا
دنبال ضجه هاي حروف دلم بيا
اي بوي سيب شهر سحر هاي فاطمه
سجاده بهشتيِ دنياي فاطمه
اي بالش سرت شده بال فرشته ها
ارام ميشوي تو به لالاي فاطمه
وقتي شما نيامده گفتي انالغريب
ديگر چه آمده سر رؤياي فاطمه
روزي كه رنگ سرخي پيراهنت نشست
يك گوشه زير گردنتان جاي فاطمه
تا ديد رنگ چهره مادر غروب كرد
حتي گرفت گريه باباي فاطمه
تا سوره مقطعه تفسير مي شوي
يك نينوا شود همه ناي فاطمه
عيد و عزا به شعر من اصلآ نيامده
تا روضه هست جشن گرفتن نيامده
شاعر كه شعر را به جلوتر كشيد و بعد
پنجاه و چند سال گذشت و رسيد و بعد
از محتشم به منبر سبز رسول تا
:اين كشته فتاده به هامون:شنيد و بعد
حالا غروب زخمي روز دهم شد و
دامن كشان كه خواهرتان مي دويد و بعد
مي ديد هر چه نيزه و شمشير و سنگ بود
گويا به سمت چشم شما مي پريد و بعد
او مي دويد و كاش نمي ديد صحنه را
:الشمر جالسَُ:به روي سينه ديد و بعد.
با ضربه هاي پشت سر هم ز پشت سر
پيش نگاه فاطمه سر را بريد و بعد
پيش نگاه حيرت زينب مقابلش
خون گلوت را سرِ نيزه چشيد و بعد
بس كن كه سنگ آب شد از روضه هاي تو
دارد چكيده مي شود اشك خداي تو

حسن کردی

حسين بر همه باطل ستيزها مولاست

مه منوّر شعبان مه رسول خداست
مه مبارك ميلاد سيدالشهداست
به رهروان هدايت ز حق رسیده خبر
كه روي دست محمد عيان چراغ هداست
تمام دين به روي دست‌هاي ختم رسل
و يا كتاب خدا روي سينة زهراست
به عدل و عزت و آزادي و كمال و شرف
خلايقند همه تشنه، فيض او درياست
ملك به حسن تماشائيش، شده مبهوت
كه اين امام حسين است يا رسول خداست
نسیم خلد برین می وزد ز اطرافش
كه بوي عطر خدا در مشام باد صباست
اگر تمام ملائك ز گاهوارة او
پر دوباره چو فطرس طلب كنند رواست
نبي به طلعت زيباش خنده كرد و گريست
خدا به يمن قدومش بهشت را آراست
ز گاهواره به گودال خون نگاهي كرد
به خويش گفت كه میلاد ما شهادت ماست
تمام خلقت يك لحظه بي حسين مباد
كه بي حسين زمين بي‌كس و زمان تنهاست
به حلق تشنه و لب‌هاي خشك او سوگند
كه خون او به گلستان وحي، آب بقاست
گرفت جام بلا را ز دست حضرت دوست
از آن تمام بلاها به چشم او زيباست
مگو چرا ز همه هست خود گذشت حسين
خداي داد به او هست و هست او را خواست
اگر ز بار غمش آسمان خميد چه باك
كه گشت قامت اسلام با قيامش راست
وضو گرفت ز خون، پيش تير قامت بست
كه تا قيام قيامت از او نماز به پاست
هميشه حج به وجود حسين مي‌بالد
كه كربلاش صفا بود و مروه شام بلاست
نماز و روزه و حج و جهاد مي‌گويند
حيات ما همه مرهون سيدالشهداست
به پور هند جگر خواره چون گشايد دست
كسي كه رشد و نموّش به دامن زهراست
زهي جلال كه در روي خون گرفتة او
به چشم اهل نظر صورت خدا پيداست
مگر نه خوردن خاك آمده به شرع حرام
چه حكمتي است، چرا تربت حسين شفاست؟
به تحت قبّه او كن بلند دست نياز
بگير حاجت خود را كه مستجاب دعاست
همه به حشر صدا مي‌زنند يا زهرا
ولي ز فاطمه آيد ندا، حسين كجاست
اگر چه سوم شعبان جمال خويش گشود
بدان ولادت او ظهر روز عاشوراست
قسم به ذات خداوند قادر بی چون
كه خونبهاش خداوندگار بي همتاست
تمام اهل قيامت به چشم مي‌بينند
حسين با تن بي سر شفيع روز جزاست
هنوز نغمة قرآن او بلند ز ني
هنوز نعرة هيهات او به اوج سماست
هنوز خنجر قاتل ز خون اوست خجل
هنوز از عطشش، شعله در دل درياست
هنوز نالة هل من معين اوست بلند
هنوز رأس منيرش به نيزه راه نماست
هنوز پرچم گلگون او به قلة عرش
هنوز پيكر صد چاك او به دوش شماست
حسین رهبر آزادگان به هر عصری
حسين راه نماي تمام نهضت‌هاست
حسين مشعل تابندة هدايت خلق
حسين مصحف نور است و آيت عظماست
حسين جان دعا، جان ذكر، جان نماز
حسين روح حرم، روح مروه، روح صفاست
گواه زندة من، ارجعي الي ربك
كه بر حسين همانا خدا مديحه سراست
حسين سورة فجر و حسين آيه نور
حسين نجم فروزان حسين شمس ضحاست
حسين زندة حق و حسين كشتة حق
حسين بر همه باطل ستيزها مولاست
به وصف او كه خدايش ثنا كند ميثم
قصيدة تو بود نارسا اگر چه رساست

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

مظهر توحید سلامٌ علیک

ای شجر طیبه کردگار
وی ثمر نور خداوندگار
سورۀ مستورۀ اردوی وحی
آیت مخزونۀ دارالقرار
خیر کثیر همۀ اولیاء
رحمت موصولۀ لیل و نهار
کون و مکان، مُلک و مَلک را امیر
آب حیات است تو را وامدار
هستی و مستی همه در دست تست
داده خدا در کف تو اختیار
زمرۀ مخلوق گرفتار تو
فطرت هر فرد تو را بی قرار
سَرو بلند علوی قامتت
شاخۀ طوبای جنان را وقار
چهرۀ زیبای تو مصباح نور
بندۀ گیسوی تو شب زنده دار
عطر خداوندی تو بوی سیب
میوۀ لبخند تو فصل بهار
معدن علم ازلی محضرت
برج عمل از تو شده استوار
بی تو شود غرق، بشر در تباه
با تو به ساحل برسد روزگار
مهد تو کشتی نجات بشر
مرکبِ قنداقۀ تو گاهوار
فطرس پر سوخته هر روز و شب
پیک سلام همگان بر تو یار
حضرت خورشید سلامٌ علیک
مظهر توحید سلامٌ علیک
ای نَفس قافلۀ انبیا
وی جگر قاطبۀ اولیا
حمد، خدا را که تو را آفرید
حبّ تو بخشید به دل های ما
صلب تو پاک از ازل ای پاکزاد
صنع تو نوآوریِ کبریا
طینت تو زینت عرش برین
شأن رفیع تو همان هل اتا
روح تو ای رایحۀ ماندگار
جاری و ساری ست به روح القضا
خون تو ای خون خدای کریم
با رگ ابناء بشر آشنا
درس تو آزادی از این ما و من
تا بشود بنده، خدا را فنا
خاک رهت ای پسر بوتراب
سُرمۀ چشم مَلک و اتقیا
ای به خدا از همه نزدیک تر
راه میان بُر به خدا کربلا
بانی و بنیان شهادت تویی
از ازل ای صاحب این ماجرا
هیچ امامی نَه چنین باب کرد
معرفت اهل هُدی تا خدا
هدیه به مظلومی تو نُه امام
سلسله ات سلسلۀ اوصیا
مثل تو ارباب ندیده کسی
چون تو ننازد به غلام سیا
حضرت خورشید سلامٌ علیک
مظهر توحید سلامٌ علیک
هر که دهد گوش به فرمان تو
می شود از خیل شهیدان تو
لطف کند فاطمه در حق او
هر که شود هم دل و پیمان تو
گر نکند حضرت زهرا نگاه
حُر نشود یک شبه مهمان تو
هر که به دستان تو احیا شود
چهره سپید است به دامان تو
آن که به اردوی تو احضار شد
ترک نباید کند از جان تو
پیک تو چون خیمۀ ما زد کنار
صد چو زهیر است به میدان تو
مرکب و شمشیر نیاید به کار
در طلبِ مهرِ درخشان تو
سر بنهد جان بدهد عاشقت
در عوض چهرۀ خندان تو
بگذرد از هستی خود مبتلا
تا نرسد کودک عطشان تو
تن ندهد جز به فدایی شدن
کشتۀ گیسوی پریشان تو
آب نبندد به خیامت غلام
تا که نلرزد تن طفلان تو
چون سر تو بر سر نیزه رود
خواهر تو ناطق قرآن تو
ناقه اگر رفت به شام بلا
چوب یزید است به دندان تو
حضرت خورشید سلامٌ علیک
مظهر توحید سلامٌ علیک
ای شب عشّاق شب آخَرت
غرق مناجات همه لشگرت
قاسمت از شهد عسل مستِ مست
بِین دو انگشت چه دید اکبرت
در صَدَد گفتن لبیک شد
بعد سخنرانیِ تو اصغرت
رحم کن ای ماه بر این اختران
می شنود حرف تو را دخترت
صحبتِ غربت مکن ای با وفا
جان برادر! چه کند خواهرت
حرف کنیزی نزند هیچ کس
پیش نگاه حرم اطهرت
کاش سفارش کنی از روز بعد
خواهر من خوف کن از معجرت
از عطشِ طفل مگو بیش از این
شرم کند ساقیِ آب آورت
جامۀ پیغمبری از تن مگیر
جامه مکن بافته مادرت
ترسم از آن لحظه که رزّارِها
اسب بتازند بر این پیکرت
آه از آن دم که ببیند سپاه
بوسۀ زینب به رگ حنجرت
صحبت هفتاد و دو تن می کنی!
وای از آن باغ گل پرپرت
از چه به این حال بکاءِ شدید
آیه تلاوت کنی از محشرت
با همه یک یک مگو از رفتنت
روضه مخوان از بدن بی سرت
حضرت خورشید سلامٌ علیک
مظهر توحید سلامٌ علیک

محمود ژولیده