تا روضه هست هیچ دلی بی بهانه نیست

تا گریه هست دانه ما بی جوانه نیست

تا روضه هست هیچ دلی بی بهانه نیست

گر چه دلم گرفته از این روزهای سرد

از آتش فراق دلم بی زبانه نیست

آقا کبوترم کن و زیر پرت بگیر

دیگر دلم وسیع شده ، فکر دانه نیست

هر جا که جای داده ایم می نشینم و

کارم دوباره نق زدن کودکانه نیست

تو آمدی و سر زدی و من نبوده ام

دیدی دوباره هیچ کسی  بین خانه نیست

می خواستی که زائر سجاده ام شوی

دیدی تب عبادت من عاشقانه نیست

رحمان نوازنی

که توهم بهارمردم که توهم بهارجانی

توبیاعزیززهرا که توسیدجهانی

که توهم بهارمردم که توهم بهارجانی

توبیاکه چشم مردم به ره عنایت توست

که توهم طبیب دلها که تونوردیدگانی

توبیا که جان فدایت ای ذخیره الهی

که تونورروشن حق که تومشعل زمانی

توبیاکه بسته درها پشت درنشسته دلها

که توبابی ازخدایی که تودرهابگشایی

الهام پیری