ای حافظ ولایت یا احمد بن موسی

.
#احمد_بن_موسی
السلام علیک یا #شاهچراغ علیه السلام


ای حافظ ولایت یا احمد بن موسی
ای خِبره در فقاهت یا احمدبن موسی
ای دُرّ بحر موسی ، عابدترین ِ عبّاد
نوری میان ظلمت یا احمد بن موسی
از بس که بود زهدت، شُهره میان مردم
کردند بر تو بیعت یا احمد بن موسی
بعد از قبول بیعت، گفتی رضاست الحق
هشتم مه امامت یا احمد بن موسی
گفتی رضاست مولا، واجب شده به امر ِ
ایزد از او اطاعت یااحمد بن موسی
پس تو چراغ راهی در شام ِ تار شیراز
ای مظهر هدایت یا احمد بن موسی
در افتخارت این بس که بعد از این هدایت
کرده رضا دعایت یا احمد بن موسی
آخر شدی تو نائل در راه عشق سلطان
بر منصب شهادت یا احمد بن موسی
آقا تو هم شبیه ِ معصومه و رضایی
سرمنشأ کرامت یا احمد بن موسی
شکر خدا که هستم از دلبران رویت
دارم به تو ارادت یا احمد بن موسی
با یک نظر دوباره، کن ای کریم شیراز
روزی من زیارت یا احمد بن موسی

✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)

بر ذریه‌ی امام کاظم صلوات

#حضرت_شاهچراغ_احمد_بن_موسی_ع

بر آنکه شد عشق را ملازم، صلوات
بر حضرت سید الاعاظم صلوات
از صبح ازل تا خود محشر یک‌ریز
بر ذریه‌ی امام کاظم صلوات

✍ #روح_الله_قناعتیان

شاهچراغ خاک تو از مشک برتر است

صفای جان و دل

شاهچراغ خاک تو از مشک برتر است

چون مرهمی به جان و دل ریش مضطر است

کویت صفای جان و دل ناامید خلق

در آن سکینه ایست که از حی داور است

شیراز کوی رحمت و انوار اولیاست

شاه چراغ بر سر آن زیب و زیور است

این خاک تربتی است شفابخش زائران

بهر ز سیم و هم زر و هم در و گوهر است

یا احمد بن موسی جعفر ضریح تو

معمور باد و خرم چو اینجا مطهر است

بیمار جان اگر طلبد او شفای خود

از غم رها چ کوی تو بس روح پرور است

بیمار گر شفا طلبد از صمیم قلب

غالب بدرد گرد و بر غم مظفر است

بیمارها شفا طلبند از حریم تو

چون پاره ای ز تربت و خاک پیمبر است

بیمار ناعلاج شفا داده ای بسی

حقا مسلم آن که شفایت میسر است

من نیز خود شفا از درت دیده ام بسی

هرکس شفا نیافت بدان دیرباور است

بوسند خیل خلق ضریحت بصد امید

این تربیت به تربت جدت برابر است

بیش از هزار بنده چو آزاد کرده اید

بوی بهشت مرقدت از عطر و عنبر است

قرآن هزار جلد چو مکتوب کرده اید

وز کوی تو طلایه به خورشید انور است

زین خاک پرتوی ز حقیقت چو منجلی است

با چشم دل نگر چو ملائک مصور است

هردم فرشته صحن و سرای تو زائرند

آب حیات هر ملک بر جام و ساغر است

نوشند زائران همه ز آب بقای تو

سرچشمه گلاب تو از حوض کوثر است

این درجه و مقام ز حق گشته پایدار

هر گوشه ای فرشته در این کوی و مظهر است

از تربیت تلؤلو نوری ظهور کرد

آفاق از ضریح مطهر معطر است

گیرد وجود شمع وجود از سرای نور

نور ستاره ها همه ز آن ماه منظر است

آرامگاه شاهد حق دستغیب و آل

نزد ضریح زاده موسی ابن جعفر است

ذریه خلیلی و از نسل حیدری

نبود عجب که خاک درت عشق پرور است

قبر مقدسین شهر بود در کنار نور

شاهچراغ گلبن هر پاک پرور است

اینجا که خفته اند گلان در کنار هم

این بوی خوش ز گلبن و گل های پرپر است

زیبا گلان پاک که خلوت گزیده اند

هر گل طراوتش ز همین پاک کوهر است

مردان متقی که برفتند راه عشق

ز آنها که یاد و خاطر خوش ماند برتر است

گل های باغ عشق چو شد دسته گلی

خوش دسته های گل که در این کاسه زر است

مستند زائران درت از می الست

هرکس به عشق واله و مجنون دیگر است

خورشید تابناک ز این در فروغ یافت

این هم دگر طلایه ز محراب و منبر است

هر وقت آمدم که ببوسم ضریح تو

دیدم هزار دیده ترا حلقه بر در است

گفتم به عاشقی که چه اسرار عشق توست

با سر اشاره کرد که آن پیش سرور است

عشق علی و آل محمد مرا بس است

هریک چو هادی است چو خورشید انور است

از کودکی شدم چو عاشق دین و شریعتش

زایل بسال و مه نشد هردم فزونتر است

عمری عزیزی بر سر دولت سرای توست

پیوسته زیر خوار این درو از ذره کمتر است

                                                               

دلتنگ توام،شاهچراغ ای همه خوبی

دلتنگ توام،شاهچراغ ای همه خوبی

آن گونه که دریا شده دلتنگ سبویی

دستم نرسیده ست به دستان ضریحت

در درگهت ای عشق بیایم به چه رویی

 

دلتنگ تر از پیشم و از کرده پشیمان

پر می دهم از سینه کبوتر به کبوتر

من آمده ام بار دگر نیز ببخشید

چشمان غریبانه ی من پیش شما تر

 

من آمده ام خسته ام از این همه غربت

ای کاش که امضا بکنی نامه ی مشهد

ای کاش که آزاد کنی این دل غمگین

تا باز هم آدم بشود این پسر بد

 

جاری شده از گونه ی من اشک کماکان

هرگز نرود لحظه ی دیدار تو از یاد

پر می دهم از شوق که این راه جنون است

از پنجره ی چشم تو تا پنجره فولاد 

یا شاهچراغ کفش دارت باشم

ای کاش که برگی از بهارت باشم

مانند کبوتران کنارت باشم

 

یک عمر تمام آرزویم این است

یا شاهچراغ کفش دارت باشم

عجب شاه چراغی داره شیراز


دوبیتی های بی قرار

عجب آب و هوایی داره شیراز
پسین دلگشایی داره شیراز

پسین دلگشا و صبح سعدی
عجب شاه چراغی داره شیراز

 

بگردم کوه به کوه پوزه به پوزه
بگیرم پیرهنی دلبر بدوزه
اگر دلبر ندوزه، کی بدوزه
به غیر از شاه چراغ،‌ شیراز بوسوزه

 

خاطرخواتم،‌ خاطر خواه چشاتم
نمک گیر،‌ نمکدون لباتم
می‌گن تو شاه چراغ یادم نمودی 
هنوز هم کشته مهر و وفاتم

 

الا شاه چراغ تو شاه مایی
به پابوست می‌آیم گاهگاهی 
دو تا شمع بلور نذر تو دارم
مراد من بده تا سیت می‌آرم

 

اگر یار منی،‌ خدا به یارت
بنفشه در قد و گل در کنارت
دمی که می‌روی در شهر شیراز 
تو را به شاچراغ،‌ من باشه یادت

 

ولایت دو رو من دور از ولایت
چرا دلبر نمی‌بینم چه باید؟
برم شاه چراغ منزل بگیرم 
که شاید دلبرم آید زیارت

 

جاری شد از بهشت نسیمی شبیه یاس

فضل بن آفتاب

آنان که در غدیر زمین خم گذاشتند

راهی برای حاجت مردم گذاشتند

هر جا که قابلیت دار و پاک بود

آیینه ای برای تبسم گذاشتند

مشهد نماد عشق شد و بوی گل گرفت

تا سیب را مجاور گندم گذاشتند

سنگینی امانت پروردگار را

بر شانه های کعبه هشتم گذاشتند

در چشم سبز آبی و مشتاق زائران

دریاچه ای برای تلاطم گذاشتند

جاری شد از بهشت نسیمی شبیه یاس

تا یک ضریح گمشده در قم گذاشتند

در سومین حرم که غم اهل بیت شد

شاهچراغ و شعر و ترنم گذاشتند

هر جا امامزاده ای از خاک سرکشید

روی لب السلام علیکم گذاشتند

در بارگاه کوچک فضل بن آفتاب

سهمی برای مردم جهرم گذاشتند

اذن دخول خوانده و با دل روانه ام

من ذره ام غبار همین آستانه ام 

شعر محلی درباره شاهچراغ

شعر محلی درباره شاهچراغ

 

ای شاه نور و چلچراغ،‌ اقوی اقام یا شاچراغ

یی کش دیگه جارم بزن، بکن صدام یا شاچراغ

از در بگی،‌ بو پا میام،‌ از دار بگی،‌ بو پر میام

می‌خوام به پابوست بیام،‌ بو سر میام یا شاچراغ

بسه ت منم، خسه ت منم،‌ پابند گلدست منم

زنجیر عشقت همه جو بسه به پام یا شاچراغ

شیدا ترین شیدا منم،‌ شوق زیارت در تنم

طوق وفا در گردنم،‌ کاکوی امام یا شاچراغ

تاریخ حالش نیس، دنیا به جز آشوب نیس

شیراز مام حالش بده، کاکوی کاکام یا شاچراغ

شیراز ما، چویمون داره، اهلش به تو ایمون داره

حفظش بکن نیذ بچاد،‌ نیذ بچام یا شاچراغ

شیرازی یارو دشته باش، هوی اینارو دشته باش

ببه ببم، بوی بوام،‌ اقوی اقام،‌ یا شاچراغ

 

این بارگاه احمد موسی بن جعفر است


این بارگاه احمد موسی بن جعفر است

 آرامگاه مظهر یزدان اکبر است


بر آستان قد شریفش نهند سر
هر عارفی که تشنه اسرار کوثر است

اسرار کوثر است در این عالم وجود
صدیقه مطهره زهرای ازهر است

کانون اوست مصدر انوال لایزال
کز لم یَزَل مُویّد و متصور و رهبر است

نسلش چو اختران درخشنده در سپهر
مُلکُ مَلَک زتابش آن خَصمِ اَبتر است

این اختران عالم تقدیس هر یکی
از آنچه دیده ایم و شنیدیم برتر است

هر یک ز نسل فاطمه پیغمبر و علی 
از مهر و ماه چرخ فروزنده انور است

این گوهران عالم تقدیس ذوالجلال 

نورند و نورِ نور، زالله اکبر است

هر هشت چار گوهر یکتای بی بدیل
در بحر وحدت احدی خود شناور است

شاهچراغ نگین حلقه ی شیراز

شاهچراغ نگین حلقه ی شیراز

در آسمان آبی چشمت شناورم
از بارش نگاه بهارانه ات، ترم

چشم تمام ثانیه ها برضریح توست
آورده ام هدیه گل اشک پرپرم

بر صفحه ی خیال دلم می کشم به شوق
از بارگاه پاک تو طرحی برابرم

فیض دعای ندبه کنار ضریح تو
شد قسمتم، که منتظر نور کوثرم

درسایه سار امن تو مأوا گزیده ام
ای سیدالاعاظم و ای روح باورم

این واژه ها که هیات زائر گرفته اند
امید بر نگاه تو دارند، سرورم

گلهای نور چیده ام از باغ مرقدت
شاه چراغ، ای حرم سبز خاطرم

آه ای نگین حلقه ی شیراز! باز هم
لطفی نما که پا بگذارم در این حرم

عبدالرضا مروتی اردکانی

تو شهر ما هر جا میری صحبت آقا میکنن

کاشکی میشد همین شبها یکسر میزد خونه ما  

آقا رو میگم آقای ما سید سادات خدا

تو شهر ما شاهچراغ بزرگترین سعادته

سعادتی که هر نفر نصیب اون زیارته

زیرات شاهچراغ نصیب هر کس نمیشه

چرا که آقا منبع عظیم یک سعادته

تو شهر ما هر جا میری صحبت آقا میکنن

هر جا میری هرجامیوی احوال آقا میگیرن

از آسونه از شاهچراغ صحبت و تعریف میکنن

از حرم برادرش تمجیدو تعریف میکنن

تو حرم شاه چراغ هزارتو زائر میبینی

هزارو یک زائر پاک و صالح وصادق میبینی

هر کسی مشغول دعا یا ذکر میگه یا که ثنا

کبوترای حرمش پر میزنن توی هوا

حاج سید علی دستغیب بهشتی

شاهی ولی غریب‌ترین شاه عالمی


          شاه منی که مونس هر سال و هر دمی          

شاهی ولی غریب‌ترین شاه عالمی

باران اشک اذن ورود حریم توست

در هر کویر علت باران نمی نمی

حیرت نکن از این که خرابم مقابلت

آخر همان که از ته دل دوست دارمی

بر شانه‌های تو حرم حضرت رضاست عباس وار

عباس وار حامل راز محرمی

هر چند گنبد تو طلا نیست شاه من

در چشم‌های خیس طلای مجسمی

ای معدن محبت شهر گل و غزل

هر قدر کشف می‌کنمت باز هم مبهمی

هر لحظه بی تو ماندن دنیا جهنم است

کاری کن ای بهشت نماند جهنمی

میلاد عرفان‌پور