روزی که بیایی و دل و دین بربایی
تقدیر من این بود که نفرین شده باشم
تبدیل به این سایهّ غمگین شده باشم
تقدیر من این بود در این غار مجازی
تنهاتر از انسان نخستین شده باشم
دادند به من جام عطش، بادهّ آتش
تا مست از این خط ّ فرودین شده باشم
ترس من از این است، اگر دیر بیایی
حتی به تو و عشق تو بدبین شده باشم
روزی که بیایی و دل و دین بربایی
شاید من کافر شده بی دین شده باشم!
تقصیر جنون بود که با عقل درآمیخت
نگذاشت که دیوانه تر از این شده باشم
محمدرضا ترکی
+ نوشته شده در پنجشنبه دهم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 0:2 توسط سعيد ميري
|