مرا خلاص کن از سالهای غیبت خود
زمین دامنم از آب دیده مرطوب است
بیا، که حاصل این کشتزار مرغوب است
مرا خلاص کن از سالهای غیبت خود
مگر تحمل من مثل صبر ایوب است
اگرچه روی سیاهم، به کار می آیم
برای طی زمستان زغال هم خوب است
اگر دروغ بگویم اسیر گرگ شوم:
مقام پیرهنت چشمهای یعقوب است
عصای معجزهها مار می شود با تو
کسی که بیتو نخشکد شقی تر از چوب است
همیشه ابر ز خورشید رنگ می گیرد
به هرکجا بروی این صحیفه زرکوب است
رضا جعفری
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 10:33 توسط سعيد ميري
|