توباصندوق چوبی از فراز رود می آئی
دلم افتاده می دانم که خیلی زود می آئی
کجا یاکی؟نمی دانم خلاصه زود می آئی
برای بستن زخم قناری هاشده،حتی
وازدنیا اگریک لحظه باقی بودمی آئی
دل من هرچه می گردد درونش گم شده چیزی
وتوحتما برای رفع این کمبود می آئی
سحر،دل خسته از این انتظارسرد وطولانی
کسی آهسته زیرگوش من فرمود:می آئی
اگردستی بخشکاند تمام نیل نیلی را
توباصندوق چوبی از فراز رود می آئی
به دنبالت ورق خواهم زد این تقویم خالی را
دلم افتاده می دانم که خیلی زود می آئی
جبار نوروزی
+ نوشته شده در شنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 18:13 توسط سعيد ميري
|
سلام،با تشکر از مهرداد نصرتی عزیز که مرا با دنیای مجازی آشنا و راهنمایی کرد،این وبلاگ صرفا جهت اشاعه فرهنگ مهدوی ایجاد شده و هیچکدام از مطالب حتی یک کلمه مربوط به اینجانب نبوده و حقیر فقط مطالب را جمع آوری نموده ام لطفا اشعار مذهبی خود را همین جا کامنت بگذارید،انشا الله که مورد قبول حضرت حق قرار بگیرد التماس دعا.