او شد قرارِ عالم و ما بی‌قرارش  نان همه دنیا رسیده از کنارش

#امام_زمان #مناجات_امام_زمان #نوروز

او شد قرارِ عالم و ما بی‌قرارش

نان همه دنیا رسیده از کنارش

هر روز از عُمرش بهار اندر بهارست

هر کس که شد صاحب‌زمانی روزگارش

آن روز نوروز است که برپا نماییم

این سفره‌های هفت‌سین را درکنارش

یک‌سالِ دیگر طی شد و آقا نیامد

یک‌سال رفت و همچنان ما شرم‌سارش

سالِ مبارک هست آن سالی که تنها

خرج اباصالح شود لیل و نهارش

🔸شاعر:

#محمد_حسین_رحیمیان

بهار، با تو بهار است، بی‌تو پاییز است

#امام_زمان #مناجات_امام_زمان #نوروز

بهار، با تو بهار است، بی‌تو پاییز است

بدون روی تو این روز و شب غم‌انگیز است

تو حالِ خوب دلی یا محول الاحوال

دلِ بدون حضورت ز غصه لبریز است

تویی که گوشه‌نگاهت بلا بگرداند

وگرنه خاک زمین بی رُخت بلاخیز است

اگر کِشی تو ز دستان خالی‌ام دامن

برای روز قیامت چه دست آویز است؟

صدا بزن تو مرا وقت مُردنم مولا

که گوش عاشقتان وقت مرگ هم تیز است

اگر که خیل جهانی شوند قربانی

به راه همچو تویی، بی بها و ناچیز است

تو در حجاز بخوان از شهید دشت عراق

بخوان که لحن تو زان غصه اشک‌آمیز است

🔸شاعر:

#ناصر_شهریاری

امتدادِ نسلِ دریا،جانِ زهرا العجل

#امام_زمان #مناجات_امام_زمان #نوروز

#دوبیتی_و_رباعی

امتدادِ نسلِ دریا،جانِ زهرا العجل

آخرین منجیِّ مظلومانِ تنها العجل

سالِ نو بی تو برایم مثلِ دردی روی درد

ای بهارِ واقعی و سبزِ دنیا العجل

🔸شاعر:

#علی_گلچین_پور

شب میلادت نشستم سر راه  هیچ کسی منو نخواس، شما بخواه

#امام_زمان #مدح_امام_زمان #نیمه_شعبان

شب میلادت نشستم سر راه

هیچ کسی منو نخواس، شما بخواه

واسه تو که حاضری، کمه یه جشن

پیش تو اما زیاده یه گناه

وقتی که گذر از این محل کنی

غصه‌هامو به خوشی بدل کنی

راس میگن که تو بابای امتی

باباجون! میشه منو بغل کنی؟

اینکه واسم تو عزیزی، راضی‌ام

تو طبیبی، به مریضی راضی‌ام

چجوری دلیل لبخند تو شم؟

تو واسم اشک نریزی راضی‌ام

بی تو من عبادتم ریا شه چی؟

عاشقیم اگر که ادعا شه چی؟

چی می‌شه ولادتت ببینمت؟

ساله دیگه عاشقت نباشه چی؟؟

گمونم بسته شده دعای من

گره افتاده به کربلای من

امشب آقا کربلا رفتی، میشه

ببوسی شیش گوشه رو بجای من؟

به آقا بگو دلم تنگه براش

کاش که عاشقش براش بمیره، کاش...

شبا تب می‌کنم از داغ غمش

روزامو میگذرونم با روضه‌هاش

**

از هجوم نیزه‌ها نمیگذرم

از سه شعبه به خدا نمیگذرم

شده از تیر یا نیزه بگذرم

ولی از سنگ و عصا نمیگذرم

پیراشون حلقه زدن دور و برش

زدنش تا نفسای آخرش

سرشو وقتی حسابی تشنه شد

بریدن جلو چشای مادرش...

🔸شاعر:

#مرضیه_نعیم_امینی

در حوالیِّ نیمه شعبان بود  عطرِ یاسی عجیب می‌آمد

#امام_زمان #مدح_امام_زمان #نیمه_شعبان

در حوالیِّ نیمه شعبان بود

عطرِ یاسی عجیب می‌آمد

سامرا بود و خانۀ پدری

باز طفلی نجیب می آمد

باید اسپند، دود می‌کردند

نوهء ماه، می‌رسید از راه

حاملِ پرچم ابالفضل و

ذوالفقارِ علی ولی الله

گل نرگس که زیرِ پاهایش

باغِ گل فرش شد همان اول

مثلِ جدَّش حسین، قنداقش

شرفِ عرش شد همان اول

بر غمِ اهل بیت در حُکمِ

جرعه‌ای آب بود بر آتش

از همان کودکی به دوشش بود

پرچمِ سرخِ یالثاراتش

وَ ورق خورد صفحۀ تقویم

تا که هنگامِ غیبتش آمد

آسمانِ وجود، ابری شد

دوری از ماه، نوبتش آمد

بیشتر از هزار و صد سال است

جمعه‌ها را شمرده‌ایم آقا

دردش اینجاست بعدِ این مدت

از فراقت نمرده‌ایم آقا

ظاهراً زخمیِ فراقیم و

منتظرهای یازده صده‌ایم

شَرم داریم این همه جمعه

ندبه‌ات را فقط ورق زده‌ایم

در سخن، عهد خوانده‌ایم و فرج

در عمل، کم صداقتیم آقا

مثلِ بحرالعلوم‌ها کم بود

غالباً بی لیاقتیم آقا

از تو غافل شدیم از بس که

ماتِ غربیم و خیره‌ی شرقیم

یادمان می‌رود که تو هستی

بس که در روزمَرِّگی غرقیم

مثل حیدر برای پیغمبر

مردِ بدر و اُحُد نداری تو

سیصد و سیزده نفر، حتی

دور و اطرافِ خود نداری تو

من بمیرم، غریب یعنی تو ...

تو که تنها شدیّ و بی لشگر

نه کنارِ تو زینبی هست و

نه ابالفضل و نه علی اکبر

نکند پایِ سفره‌های ظهور

میهمانِ اضافی‌ات باشیم

پسر فاطمه دعایی کن

مثلِ مرحوم کافی‌ات باشیم

باز هم غیرتِ قدیمی‌ها...

اندکی از گناه، پرهیزی

عصرِ جمعه، و یا سه‌شنبه غروب

یک سَماتی، توسلی، چیزی

الغرض، سهله، کوفه یا عرفات

یا که خلوت نشینِ سردابی

هر کجایی خدا نگهدارت

غایبِ قصه‌های بی تابی

دلِ ما تنگِ این دو تا رنگ است

دلِ ما را تو کهکشانی کن

گنبد زرد، گنبد آبی

کربلاییّ و جمکرانی کن

شاه بیتِ همه غزل‌هایم

همه کار و کسم بیا برگرد

به بدیِّ دلم نگاه نکن

جان زهرا قسم بیا برگرد

🔸شاعر:

#مهدی_مقیمی

امشب خدا بر خاک؛ باران هدیه داده

#امام_زمان #مدح_امام_زمان #نیمه_شعبان

امشب خدا بر خاک؛ باران هدیه داده

بر ظلمتِ دل، ماهِ تابان هدیه داده

خورشید روشن کرده در جشن تولد

در مجلسِ آیینه بندان...هدیه داده

تفسیر کرده آیهٔ پنجِ قصص* را

حُسنِ ختام آورده، قرآن هدیه داده

از نسلِ کعبه رونمایی کرده امشب

عیسی برایش مُرده و جان هدیه داده

یوسف خبر آورده این را که خداوند

بر کلیهٔ احزان گلستان هدیه داده

آمد همان نوری که در آغوشِ نرجس(س)

بر بینوایانِ جهان، نان هدیه داده

امشب امام ِ عسکری(ع)شد میزبان و

یک کربلا بر هر چه مهمان هدیه داده

در سامرا خیلِ أطبّا صف کشیدند

آقا به اهلِ درد؛ درمان هدیه داده

در جمکران دل برده از ادیانِ دیگر

بر کربلا خیلِ مسلمان هدیه داده

عرشِ برین بر اهلِ عالم یک امام ِ

فوقِ ملائک، فوقِ انسان هدیه داده

افلاک؛ ذکرِ یاأباصالح(عج) گرفته

بر خاکیان خیرِ فراوان هدیه داده!

🔸شاعر:

#مرضیه_عاطفی

مگر آسمان را چراغان نکردیم ؟!  زمین را مگر نورباران نکردیم ؟!

#امام_زمان #مدح_امام_زمان #نیمه_شعبان

مگر آسمان را چراغان نکردیم ؟!

زمین را مگر نورباران نکردیم ؟!

مگر کوچه را آب و جارو نکردیم ؟!

شبِ تار را غرقِ شب‌بو نکردیم ؟!

مگر شهر را غرقِ شربت نکردیم ؟!

سر کوچه را طاق‌نصرت نکردیم ؟!

مگر شاعران از غمش کم سرودند ؟!

قلم‌ها سلاحِ ظهورش نبودند ؟!

مگر مرغِ آمین‌مان در قفس بود ؟!

دم ربّناهایمان بی‌نفس بود ؟!

مگر العجل‌هایمان دیردَم بود ؟!

سرِ سفره‌ی ندبه‌ها چای، کم بود ؟!

مگر صبحِ جمعه سلامش نکردیم ؟!

تهِ هفته‌ها را به نامش نکردیم ؟!

چرا یوسف افتاده در چاهِ غیبت ؟!

چرا برنمی‌گردد از راهِ غیبت ؟!

چرا روز موعود، تاخیر دارد ؟!

کجای عمل‌هایمان گیر دارد ؟!

جوابِ چراهایمان هم سوال است

مگر آرزوی وصالش محال است ؟!

نگو آرزویش محال است، هرگز !

نگو دیدنش در خیال است، هرگز !

زمانش بیاید؛ همین جمعه شاید

اگر حرف‌مان حرف باشد می‌آید

🔸شاعر:

#رضا_قاسمی

چه مبارک سحری بود که از فیض رُخت

صفای قدم یار

به صفای قدمت دیده گلزار شکفت

گل لبخند به شوق آمد و بسیار شکفت

خنده‌ها بر لب صد پنجره باز نشست

روشنی‌ها به دل پنجره تار شکفت

مژده آمدنت پشت جفاکار شکست

آتش عشق تو در سینة احرار شکفت

غم دنیا ز دل خلق جهان پای گرفت

انتظار فرجت گل شد و صد بار شکفت

در غم عشق تو می‌سوخت دل خلق جهان

آمدی این دل ما چون رُخ ازهار شکفت

چه مبارک سحری بود که از فیض رُخت

با غ‌ها جمله به رقص آمد و گلزار شکفت

پاشا صمیمی خلخالی

تماشا می کنم با یاد تو هر قاب خالی را

به پایت ریختم اندوه یک دریا زلالی را

بلور اشک ها در کاسة ماه هلالی را

چمن آیینه بندان می شود صبحی که بازآیی

بهارا! فرش راهت می کنم گل های قالی را

نگاهت شمع آجین می کند جان غزالان را

غمت عین القضاتی می کند عقل غزالی را

چه جامی می دهی تنهایی ما را جلال الدین!

بخوان و جلوه ای بخشای این روح جلالی را

شهید یوسفستان توام زلفی پریشان کن

بخشکان با گل لبخندهایت خشکسالی را

سحر از یاس شد لبریز دل های جنوبی مان

نسیم نرگست پر کرد ایوان شمالی را

افق هایی که خونرنگ اند، عصر جمعة مایند

تماشا می کنم با یاد تو هر قاب خالی را

کدامین شانه را سر می گذارم وقت جان دادن

کدام آییینه پایانی ست این آشفته حالی را

تو ناگاهان می آیی مثل این ناگاه بی فرصت

پذیرا باش ازاین دلتنگ، شعری ارتجالی را

علیرضا قزوه

شد نیمه ی شعبان ز نــو ، دل انتظار مــــــاه نـــــو

زمـــزم پنهــــان

ای باغبـــان در گلستان ، گل را چــــــرا پنهان کنی

چـــــون مااسیر آن گلیم ، از ما چـرا پنهان کنــــی

آن گــــل دهد بــــوی خدا ، از ما چــــراباشد جـــدا

بـــــــوی خدا را ای خدا ، دیگر چـــــرا پنهان کنـــی

در انتــظارش عالمی ،حیـــران ســــرگردان هـــمی

آن آیــــت مخزون را ، دیگـــر چـــــرا پنهــــان کـــنی

ظلــــم ستم غـــوغـــا کند ، دنیـا پـــــر از بلوا کنــــد

درپرده ی غیبت دگر ، منجی چـــرا پنهــــان کنــــی

ای آگـــه از ســـــر وعلن ، ای خالق لــــــوح قلــــم

عمرم به پایان شد دگــر ، مهــدی چرا پنهان کنـــی

مستضعفان داده ای ، خـــود وعده ی مــلک زمیـــن

آن وعده ی مستضعفان ، دیگر چـــــرا پنهان کنـــی

شد نیمه ی شعبان ز نــو ، دل انتظار مــــــاه نـــــو

این ماه را در پشت ابــر ، دیگر چــــرا پنهان کنــــی

او مکه هست و او مـنا ، هم سعی باشد هم صفا

اوزم زمــــزم بی انتها ، زمـــــزم چرا پنهـان کنــــی

هر جمعه ندبه ســر دهیم ، با یاد مهدی سـردهیم

هستیم بی مـــولا خدا ، مـــولا چرا پنهان کنــــی

عبد الکریم افکار آزاد

دعای آل یاسین خوانده ام با شعر کوتاهی

سرم را می زنم از بی کسی گاهی به درگاهی

نه با خود زاد راهی بردم از دنیا، نه همراهی 

اگر زاد رهی دارم همین اندوه و فریاد است

"نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی"

غروبی را تداعی می کنم با شوق دیدارش

تماشا می کنم عطر تنش را هر سحرگاهی 

دلم یک بار بویش را زیارت کرد... این یعنی

نمی خواهد گدایی را براند از درش شاهی

نمی خواهم که برگردد ورق، ابلیس برگردد

دعای دست می گویی، چرا چیزی نمی خواهی 

از این سرگشتگی سمت تو پارو می زنم مولا!

از این گم بودگی سوی تو پیدا می کنم راهی

به  طبع طوطیان هند عادت کرده ام ، هندو

 همه شب  رام رامی گفت و من الله اللهی

هلال  نیمه ی شعبان رسید و داغ دل نو شد

دعای آل یاسین خوانده ام با شعر کوتاهی

اگر عصری ست یا صبحی تو آن عصری تو آن صبحی

اگر مهری ست یا ماهی  تو آن مهری تو آن ماهی

دل مصر و یمن خون شد ز مکر نابرادرها

یقین دارم که تو آن یوسف افتاده در چاهی 

علیرضا قزوه

میلاد قائم آل محمد است

روز ولادت خلاق سرمد است

او از تبار حیدر و از نسل احمد است

در آسمان و زمین می رسد به گوش

میلاد قائم آل محمد است

روز میلاد شما است کجایی آقا

آسمان غرق خیال است کجایی آقا

روز میلاد شما است کجایی آقا

یک نفر عاشق اگر بود زمین می فهمید

عاشقی بی تو محال است کجایی آقا

 

مژده ای اهل ولا نیمه ی شعبان آمد

مژده ای اهل ولا نیمه ی شعبان آمد

بوی عطر ختن و نرگس و ریحان آمد

نرگس آورد به دنیا پسری فرخ روی

که ز یمن قدمش دیده به حیران آمد

شاید وقت ظهور...لابد شده است

هر چیز که پیش بینی اش شد ،شده است

شاید وقت ظهور...لابد شده است

می بینید آقا؟شب میلاد شماست

ایران شکل کیک تولد شده است

محمد حسین ملکیان

عطر سبز حضور، یا مهدی

قائم آل نور، یا مهدی

 عطر سبز حضور، یا مهدی

تا همیشه صبور می مانیم

در هوای ظهور، یا مهدی

اینک که شده ولادتت ای جانا

 جلوه نور به دنیا بنما یا مهدی

یک عمر تو زخمهای ما را بستی

یک عمر تو زخمهای ما را بستی

هر روز کشیدی به سر ما دستی

شعبان که به نیمه می رسد آقا جان

ما تازه به یادمان می افتد هستی

خون شد دل ما "متي ترانا و نراك"

 

اي عشق بيا كه سينه ها مان شد چاك

"اين النبآ العظيم" گشتيم هلاك

چشمي كه تو را نديده باشد كور است

خون شد دل ما "متي ترانا و نراك"

 فرا رسیدن ماه شعبان مبارک

جلوه نور به دنیا بنما یا مهدی

 

 

قائم آل نور، یا مهدی

عطر سبز حضور، یا مهدی

تا همیشه صبور می مانیم

در هوای ظهور، یا مهدی

اینک که شده ولادتت ای جانا

جلوه نور به دنیا بنما یا مهدی

.

اینجا همه منند، منِ بی خیالِ تو


این جشنها برای من آقا نمی شود
شب با چراغ عاریه فردا نمی شود
خورشیدی و نگاه مرا میکنی سفید
میخواستم ببینمت اما نمی شود

 

ادامه نوشته

من مست پياله ي توام آقاجانم

نگاه منتظر بانک شعر امام زمان

 

بيا كه خاك رهت لاله زار خواهد شد

ز بس كه  خون دل از چشم انتظار چكيد.....

هوشنگ ابتهاج(ه.ا.سايه)

همه چيز از يه اس ام اس شروع شد.مهرداد نصرتي اين رباعي الهام تفرشي رو برام فرستاد:

نه همت آن است كه كاري بكنيم

نه معرفتي كه بي قراري بكنيم

ما ياد گرفتيم كه در غيبتتان

هر هفته فقط جمعه شماري بكنيم

 

 و منم كه مدتهاست رباعي ها و تك بيتي هايي رو تو اين زمينه جمع آوري كرده بودم و به مناسبت هاي مختلف و بيشتر تو دلتنگي عصرها و غروب‌هاي جمعه براي دوستام مي فرستادم، چندتا رباعي براي مهرداد نصرتي فرستادم.حوالي نيمه شب بود كه چهارتا رباعي از مهرداد رسيد با موضوع انتظار.دو چيز خيلي تعجب داشت.يكي بيداري اين شاعر تا اون موقع شب و ديگري شعر مناسبتي سرودن.نه اين كه معتقد نباشه .نه.اما يه اعتقاداي خاص خودش رو داره ديگه.معتقده كه هيچ وقت اهليت وارد شدن به اين فضا رو نداشته.اما اون شب، به شكل شگفت آوري انگار سيمش وصل شده بود.چهارتا رباعي تو كمتر از چند دقيقه:

          (1)

امشب كه غمم بي حد و اندازه شده

انگار عنايتت به من تازه شده

اين دل، دل تنگ ِ بي توام آقا جان

در پيش قدم‌هاي تو دروازه شده

 

        (2)

من مست پياله ي توام آقاجان

صد حنجره ناله ي توام آقاجان

دستان مرا بگير، دستم خاليست

امشب كه حواله ي توام آقاجان

 

       (3)

هر جمعه مي انديشم شايد برسي

با جمعه بعدي كه ميايد برسي

ما سيصد و سيزده نفر دلتنگيم

آقا وقتش شده ست بايد برسي

 

       (4)

من مي خواهم بيايي اما بعدا

من منتظرت هستم آقا بعدا

وقتي که بيايي به تو مي انديشم

امروز گرفتارم....   پس تا بعدا.....

ضمن تشکر از مهرداد عزیزتصمیم گرفتم به مناسبت فرا رسیدن

سالروز تولد امام زمان (عج)اولین کار مذهبی ایشان را به معرض نمایش  تمامی دوستداران حضرت ولی عصر بگذارم

 

 

 

 

بانک شعر امام زمان بانک شعر امام زمان بانک شعر امام زمان بانک شعر امام زمان بانک شعر امام زمان

بانک شعر امام زمان بانک شعر امام زمان بانک شعر امام زمان بانک شعر امام زمان بانک شعر امام زمان