چه شود ای گل نرگس با تو دیدار کنم
چه شود ای گل نرگس با تو دیدار کنم
جان و اهل و هستی ام بر تو گرفتار کنم
روزه ی هجر تو از پای بینداخت مرا!
کی شود با رطب وصل تو افطار کنم
چه شود ای گل نرگس با تو دیدار کنم
جان و اهل و هستی ام بر تو گرفتار کنم
روزه ی هجر تو از پای بینداخت مرا!
کی شود با رطب وصل تو افطار کنم
یا وارث سلام:
غم این غروب را به کجا برم؟
نکند شمارش هایم همه عادت شده اند!
غروب یعنی با امید پای سجاده بنشین
بنشین برای مضطر حقیقی دعا بخوان
کاش غروب در میان بیابان بودم.
یا علی نام بلندت عاقبت معنا نشد
ساحل دریای صبرت عاقبت پیدا نشد
جز تو در میدان مردان یا علی مرتضی
هیچ مردی هم طراز حضرت زهرا نشد
فردا خورشید بدون علی چگونه طلوع کند!
التماس دعا.
این دل اگر کم است بگو سر بیاورم
یا امر کن یک دل دیگر بیاورم
مولا خلاصه عرض کنم دوستت دارم
دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم
اللهم عجل لولیک الفرج
چشمم به انتظار تو تر شد نیامدی
اشکم شبیه خون جگر شد نیامدی
خسران زده کسی است که از یار غافل است
بی تو دعا بدون اثر شد نیامدی
از ما که منفعت نرسیده برای تو
هر چه ز ما رسیده ضرر شد نیامدی
گفتیم لااقل سر افطار می رسی
دیده به راه ماند و سحر شد نیامدی
در پی تو روان شوم تا در خانه وا کنی
چه می شود اگر دمی نظر به زیر پا کنی؟
گدای مسکین توام،نشسته ام به راه تو
چه کم شود ز لطف تو نگه به این گدا کنی
بس که گنه نموده ام دعا اثر نمی کند
سزد برای آمدن،خودت کمی دعا کنی
اللهم عجل لولیک الفرج
طلایه دار عدالت ز راه می آید
زوال سلطنت ظلم و زور نزدیک است
ظهور یوسف زهرا قیامت کبری است
یقین کنید که روز نشور نزدیک است
این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور
پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم
سالها منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم
حلول ماه را گفتیم و نیامدی
سحرها به افطار بردیم نیامدی
الا به شوق ربنا تو را جستیم
بیا بیا که بی تو مردیم نیامدی
حزین حزین گریستیم و مویه ها کردیم
دل (غریب )ز حال بردیم نیامدی
یاسین سلیمی
عمرم به سر رسید نشد یارتان شوم
آقا نشد که لایق دیدارتان شوم
باری ز دوش حضرتتان بر نداشتم
شرمنده ام که تا به کجا بارتان شوم؟!
ماه خدا رسید و دلم آرزو نمود
مهمان کنار سفره افطارتان شوم
در روز انتقام شهیدان کربلا
آقا اجازه هست ز انصارتان شوم؟
این جشنها برای من آقا نمی شود
شب با چراغ عاریه فردا نمی شود
خورشیدی و نگاه مرا میکنی سفید
میخواستم ببینمت اما نمی شود
مرا به کعبه دلهای خسته مهمان کن
که از فراق رخ خوب یار گریانم
در انتظار تو ای مهدی دل آرامم
ببین چگونه ز اندوه و درد حیرانم
مرا گریز ده از کوچه های خاموشان
که از نگاه پلید ریا گریزانم
مرا ببر به بیابانهای نخلهای غمین
چو هاجری ز عطش بهر آب عطشانم
کجاست چشمه زمزم کجاست قبله من
کجاست باور مهر و فروغ یزدانم
مرا ببر که زنم سنگ بر سر ابلیس
اگر درنگ کنی خود نصیب شیطانم
مرا به خانه نورانیت پناهی ده
که دور از مام خجسته دامانم
منم اسیر و یتیم و فقیر و درمانده
که با توجه و مهرت غنی دورانم
مرا به سلسله عارفان مشرف کن
تو ای بلند نظر اختر فروزانم
مهمان نگاهم شو در یک شب رویایی
بگشای به روی من یک پنجره زیبایی
فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا گفته اند تو می آیی
فرض کن حضرت مهدی(عج)به تو ظاهر گردد
ظاهرت هست چنانیکه خجالت نکشی؟
باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟
خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟
لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟
پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت
داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟
حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟
با چنین شرط که در حافظه دستی نبری!
واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران
می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟!!!
کوچه کوچه بنازم به عابری که نیامد
غزل غزل نویسم به عاشقی که نیامد
شکسته بغض غرورم در انتظار عجیب
دعا کنید بیاید مسافری که نیامد
ترسم که شعر مزار من این شود:
او هم جمال یوسف زهرا ندید و رفت
اللهم عجل لولیک الفرج
عالمی ز هجرانت عاشقانه می سوزد
شهر انتظار ما خانه خانه می سوزد
آتشی به پا گشته زین فراق طولانی
قلب لاله گون ما این میانه می سوزد
جواد محدثی
جمعه یعنی زانوی غم در بغل
بر سر سجاده های العجل
جمعه یعنی الغوث ها و الامان
جمعه یعنی مهدی صاحب زمان
روزگاریست در این کوچه گرفتار توام
با خبر باش که در حسرت دیدار توام
گفته بودی که طبیب دل هر بیماری
پس طبیب دل من باش که بیمار توام
از طایفه ای هرزه ، شنیدیم تو را
تو حاضری و حیف ، ندیدیم تورا
یک عمر فریب ِ پوچ ِ غیبت خوردیم
از بس که درون ِ چاه دیدیم تو را !
الهام تفرشی
می شود این رمضان موعد فردا باشد؟
آخرین ماه صیام غم آقا باشد؟
می شود در شب قدرش به جهان مژده دهند
که:(همین سال ظهور گل زهرا باشد)؟
اللهم عجل لولیک الفرج
برسینه بیتاب شده تاب نیامد
ظلمت همه جا پر شده مهتاب نیامد
خواهم ز خدا مهدی موعود بیاید
ماه رمضان آمد و ارباب نیامد
کاش در این رمضان لایق دیدار شوم
سحری با نظر لطف تو بیدار شوم
کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان
تا که همسفره تو لحظه افطار شوم
قطعه ی گمشده ای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم یکی باز کم است
این همه آب که جاریست نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است
به تماشای طلوع تو جهان چشم به راه
به امید قدمت کون و مکان چشم به راه
در شبستان شهود اشک فشان دوخته اند
همه شب تا به سحر خلوتیان چشم به راه
جواد محدثی
الا ای آخرین آوای سرمد کجایی مهدی آل محمد
بیا آقا همه چشم انتظارند گل زهرا دگر طاقت ندارند
خدایا با ظهور آیه ی نور بده شادی به دلهای پر از شور
دلم می میرد با داغ جدایی بیا یابن الحسن آقا کجایی
دامن علقمه و باغ گل یاس یکی است
قمر هاشمیان بین همه ناس یکی است
سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب
نام زیبای ابا صالح و عباس یکی است
بوی گلها عالمی را مست و حیران می کند
دیدن مهدی هزاران درد درمان می کند
مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار
من گلی دارم که عالم را گلستان می کند
ز بسکه جمعه شمردم به انتظار تو ای ماه
برون شده ز شمارم خدا کند که بیایی
فدای مقدم تو ای مسافر زهرا
خودم و ایل و تبارم خدا کند که بیایی
مهدیم من که مرا گرمی بازاری نیست
بهتر از یوسفم و هیچ خریداری نیست
همه گویند که در حسرت دیدار من اند
لیک در گفته این طایفه کرداری نیست