مدح امام رضا
گریه ام در حرم از روی پریشانی نیست
که پریشانی از آداب مسلمانی نیست
در طوافند چنان موج کبوترهایت
که در این سلسله انگار پریشانی نیست
عربی آمده پابوس تو و می دانم
همه ی حسرتش این است که ایرانی نیست
دست خالی ست کسی که به حرم می آید
دم در هیچ نیازی به نگهبانی نیست!
در معطل شدن و دست رساندن به ضریح
لذتی هست که در سجده طولانی نیست
شمس تبریز، مراد دل مولاناهاست
در دل ما که به جز شمس خراسانی نیست
روی هر پله ی صحن تو نشستم گفتم
چیست این سنگ اگر تخت سلیمانی نیست
گریه کردم که بدانند همه، از من و تو
هیچ یک اهل نظربازی پنهانی نیست
حاجتی دارم و ناگفته بماند بهتر
چون که روی طلب آن چه تو می دانی نیست
#محمد_حسین_ملکیان
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت 0:0 توسط سعيد ميري
|