شعر شعر امام زمان بانک بانک شعر امام زمان اشعار اشعار امام زمان بانک بانک اشعاراشعارامام زمان
پرداخت و پیرایش یک غزل از گذشته
وام دار چشم تو
باران ببار تا به لبت اکتفا کنم
هرشب برای دیدن چشمت دعا کنم
سهم کویر تشنه ی من را به من ببخش
حتی اگر به صبح حضورت خطا کنم
چشمم هنوز هم به کف جاده دوخته است
در عشق روشن است نباید ریا کنم
همراه باغ ها به عطش دست داده ام
تا جام عشق را به لبم آشنا کنم
با مردمان چشم به راه تو آمدم
بر قامت قیامت تو اقتدا کنم
دریا بی کرانه، به ساحل نگاه کن
تو ابر رحمتی که مدامت صدا کنم
صیاد آهویم شده، چشمان روشنت
آماده ام به کوی تو جان را فدا کنم
ممنونم از غزل که به همراه واژه ها
نگذاشتند، دامن گل را رها کنم
حتی اگر به خاک در افتم در انتظار
پا می شوم که خیمه ای از نو به پا کنم
چون وام دار چشم تو هستم مسلم است
باید به عشق دین خودم را ادا کنم
بارانی ام از این که به من سر نمی زنی
دستم بگیر تا گذر از این هوا کنم
تو انتخاب جمعه ی هر هفته ی منی
این را بیان به صوت بلند و رسا کنم
سید علی میری رکن آبادی
سلام،با تشکر از مهرداد نصرتی عزیز که مرا با دنیای مجازی آشنا و راهنمایی کرد،این وبلاگ صرفا جهت اشاعه فرهنگ مهدوی ایجاد شده و هیچکدام از مطالب حتی یک کلمه مربوط به اینجانب نبوده و حقیر فقط مطالب را جمع آوری نموده ام لطفا اشعار مذهبی خود را همین جا کامنت بگذارید،انشا الله که مورد قبول حضرت حق قرار بگیرد التماس دعا.