نگاه منتظر

«درولادت امام زَمان عَلیه السلام»

عاجزاَزمدح توای دوست زَبان گَردیده
شُکرحَق طَلعَت روی توعَیان گَردیده
خُرَم اَز دیدَن تو پیروجوان گَردیده
اَشک شوق هَمه عُشاّق رَوان گَردیده
دیده بَردست تودارَدپدَر پیر فَلَک 2
میزَندبوسه بپای توشَب وروز مَلَک2

مَظهَرعاطفه وعشق ووفا یَعنی تو
روح توحیدهَمه اَرض وسَمایَعنی تو
بَحرجودوکَرَم وکان سَخایَعنی تو
چلچراغ حَرَم عَرش خدایَعنی تو
سَردَرِ عَرش خدانام توحَکاّکی شد2
هَرکَسی باتونشَست عاقبَت اَفلاکی شد2

اَز اَزَل نام تو را با قَلَم نور نوشت
حَقتعالی بروی بال وپَرحور نوشت
به تَوَلاّی تواَزموسی واَزطورنوشت
روشَنی رازپی هَرشَب دیجور نوشت
عشق توباعث پیدایش این عالَم شد2
اَزوجودتو جهان بَشری روشَن شد2

آمدی کار دوصَد عیسی وموسی بکنی
گره اَز کار دل خَلق جهان وا بکُنی
باغ گُل رازقُدوم خود شکوفا بکُنی
قَطره را بانگه خویش چودَریا بکُنی
رزق عالَم هَمه اَزسُفرهٔ احسان شماست2
عالَم وآدَم هَمه ریزه خورخوان شماست2

طاقَت ما هَمه اَز دوری تو طاق شده
پُرطَراوت زگُل روی تواین باغ شده
باز ازسوی خدا بَرهمه اِرفاق شده
بیشَتراَزهمه زَهرا بتو مُشتاق شده
تودژ مُحکَم این قَلعهٔ توحید هَستی2
برجهان بَشَرییَّت توچوخورشید هستی2

هَرکه جام دلَش اَزعشق شُماپُرگَردَد
دَرحَریم حَرَم عشق خدا حُر گَردد
هَرزَبان که زتوگویَدسُخَنَش دُر گَردَد
شُکرحَق نان شَب دُشمَنت آجُرگَردَد
به خدا میرسَدهَرکَس بتوپیوَندخورَد2
مَه میلادتو پیوَند به اسفَند خورَد2

به خدا واسطهٔ فیض خداوَندی تو
گُل شکوفاشَوَدهَرگاه که میخَندی تو
مولدخوش قَدَم این مَه اسفَندی تو
دَربروی غَم دل هاهَمه می بَندی تو
توهَمان خضرنجات همهٔ دُنیائی 2
توهَمان آب حَیات هَمهٔ دُنیائی 2

توهَمان نورخدای حَیّ داوَر هَستی
گُل زیبا رُخ گُلخانهٔ حیدَر هَستی
وارث علم لَدُنّی پَیَمبَر هَستی
پسَرحَضرَت صدیقهٔ اَطهَر هَستی
توکه هَستی که چُنین همَتّ والا داری2
«هَرچه خوبان هَمه دارندتویکجاداری» 2
خسروی فَر#در_مدح_اهل_بیت_ع