برگرد چونکه هست غمت معتبر هنوز
کز میکنم کنار خودم شعله ور هنوز
در من نشسته این غم پر دردسر هنوز
مبهوتِ بچه بازی هر روز سرنوشت
در امتداد خاطره ها در به در هنوز
مثل درخت پیر و کهنسال میشوم
وقتی که میخورد به وجودم تبر هنوز
دارم برای آمدنت صبر میکنم
قدری امید هست درونم اگر هنوز
می ترسم آنقدر نرسی منقضی شوم
برگرد چونکه هست غمت معتبر هنوز
شرمنده ام که گاه مرا گریه میکنی
شرمنده ام که خوبی من مختصر هنوز
گم کرده ایم راه و برو منتظر نباش
جا مانده پشتِ غفلت خوابی، بشر هنوز!
مرضیه عاطفی
+ نوشته شده در جمعه نوزدهم مهر ۱۳۹۲ ساعت 17:59 توسط سعيد ميري
|
سلام،با تشکر از مهرداد نصرتی عزیز که مرا با دنیای مجازی آشنا و راهنمایی کرد،این وبلاگ صرفا جهت اشاعه فرهنگ مهدوی ایجاد شده و هیچکدام از مطالب حتی یک کلمه مربوط به اینجانب نبوده و حقیر فقط مطالب را جمع آوری نموده ام لطفا اشعار مذهبی خود را همین جا کامنت بگذارید،انشا الله که مورد قبول حضرت حق قرار بگیرد التماس دعا.