وقت ِ قربانی و تقصیر ، من از سینه برون
تحفه عید قربان
شوق دیدار قرار از دل ِ بیمار زدست
هی به تن ، حال ِ دل ِ زار نبینی چه نشست
گفتمش خیز به پا موسم ِ حج ، چون دگران
خانه را سیر تماشا ، دلِ معشوقه پرست
تن سبک سر ، من و این راه چه دشوار و دراز
کی بلد هیچ مناسک که به دستور شده ست
دل شتابان ، ز چه دشوار مبادا به هراس
پیچ و خم نیست ، چه هموار نه بالاش نه پست
اول ِ کار به نیّت ، که من اش خوب و روان
داند او حرف و سخن های من از روز الست
رختِ احرام چه خوب است تن آلوده چرا
هر چه پیرایه رها ، خویشتن از بوده و هست
لب به لبیک عجب حال و هوا از سر لطف
وقت رقص آمده میدان به سماعست ،به مست
این مقامی که نمازش به تو فرموده بجا
جای پا جای خلیل است که بت هاش شکست
هفت اگر سعی به هفتاد مبادا نرسی
نا امید از چه ، به امید کمر باید بست
وقت ِ قربانی و تقصیر ، من از سینه برون
غرقه در خون ، تو به تیغ از سر پیمان نه گسست
بی نشان با دل خود خنده زنان گفت که هی !
دل اگر این ، ز تو صد بار دلم خسته و خست
اردکان شب عید قربان
شمس الدین عراقی
سلام،با تشکر از مهرداد نصرتی عزیز که مرا با دنیای مجازی آشنا و راهنمایی کرد،این وبلاگ صرفا جهت اشاعه فرهنگ مهدوی ایجاد شده و هیچکدام از مطالب حتی یک کلمه مربوط به اینجانب نبوده و حقیر فقط مطالب را جمع آوری نموده ام لطفا اشعار مذهبی خود را همین جا کامنت بگذارید،انشا الله که مورد قبول حضرت حق قرار بگیرد التماس دعا.