سوغات کربلا برای مدینه است
با آن که در ره است خطرها و بیم ها
سخت است بگذرم ز عسل ها، شمیم ها
اصلأ درست نیست بمانم در این قفس
در فصل سرخ پر زدن یا کریم ها
سخت است کار با پدر از دست داده ها
ای وای از شکستن قلب یتیم ها
یا اذن رفتنم بده یا جان من بگیر
تلخ است حرف «نه» ز دهان کریم ها
از آن چه قاسم تو به بازوش بسته است
افتاده ای به یاد مدینه، قدیم ها
من را ببخش نام تو را داد می زنم
قصدم نبود بشکند این جا حریم ها
اما تنم به زیر سم اسب نخ نماست
مانند فرش های قدیمی، گلیم ها
سوغات کربلا برای مدینه است
عطری که برده اند از تن این نسیم ها
حالا به نوجوان تو چون روز روشن است
معنای سایه های «بلا»ها، «عظیم»ها
جواد محمد زمانی
+ نوشته شده در جمعه دهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 0:18 توسط سعيد ميري
|
سلام،با تشکر از مهرداد نصرتی عزیز که مرا با دنیای مجازی آشنا و راهنمایی کرد،این وبلاگ صرفا جهت اشاعه فرهنگ مهدوی ایجاد شده و هیچکدام از مطالب حتی یک کلمه مربوط به اینجانب نبوده و حقیر فقط مطالب را جمع آوری نموده ام لطفا اشعار مذهبی خود را همین جا کامنت بگذارید،انشا الله که مورد قبول حضرت حق قرار بگیرد التماس دعا.