بیا مولای درویشان


بیا مولای درویشان دو چشم جمعه بر راه است

کمر خم کرده آدینه نفسهایش پر از آه است

تو آن ابری که می بارید به روی قلب خشکیده

تفاوت می کنی آقا به روی دامنت ماه است

شب هجران روی تو به سر آیا نمی آید

دو شهلای اهورایت دمی ما را نمی پاید

سپیده سر نخواهد زد زمانی که نمی آیی

سیاهی همنشین ماست تا روز جزا شاید


فلور نساجی