پس کی مسیح زمان می کند ظهور
مرده ها
این شهر خفته در آغوش مرده ها
حل گشته در دل خاموش مرده ها
ایمان،یخ زده در کوچه های شهر
دین منجمد شده بر دوش مرده ها
مردم اگر چه به ظاهر نمرده اند
پوشیده اند همه روپوش مرده ها
با این که لب به لبم از نگفته ها
اما نمی شنود گوش مرده ها
حس می کنم که زمین ضجهّ می زند
از دست چهرۀ مخدوش مرده ها
تا گم شوند و فراموش مرده ها
+ نوشته شده در جمعه یازدهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 0:4 توسط سعيد ميري
|
سلام،با تشکر از مهرداد نصرتی عزیز که مرا با دنیای مجازی آشنا و راهنمایی کرد،این وبلاگ صرفا جهت اشاعه فرهنگ مهدوی ایجاد شده و هیچکدام از مطالب حتی یک کلمه مربوط به اینجانب نبوده و حقیر فقط مطالب را جمع آوری نموده ام لطفا اشعار مذهبی خود را همین جا کامنت بگذارید،انشا الله که مورد قبول حضرت حق قرار بگیرد التماس دعا.