بهاريه­اي تقديم به موعود

از بس كه درد مي­كشي و دم نمي­زني

حتي خدا به صبر تو تبريك گفته است

مهتاب اگر هنوز درخشنده مانده است

نام تورا در اين شب تاريك گفته است

نام تورا پرنده به گوش بهار خواند

صدها درخت پير جوان شد جوانه زد

چتر اقاقيا به سر كوچه ها نشست

گيسوي باغ را نفس باد شانه زد

گيسوي شهر عطر تورا پخش مي­كند

بي­شك عبور كرده اي از اين كنار ها

دلدادگان رفته كفن پاره مي­كنند

صوت سلام مي­شنوم از مزارها

اين انتظار پشت زمين را شكسته است

آقا تو شانه هاي زمان را تكان بده

تنها بدست تو كمرش راست مي­شود

لطفي كن و دوباره خودت را نشان بده

اين انتظار را به بهاري تمام كن

يا ذره اي به ما بده از آن صبوريت

بي تو نفس كشيدن و مردن بدون تو

تقديرمان مباد كه سخت است دوريت!

نغمه مستشار نظامي