الهي آتشي در دل بپا كن
دور از نگاه
من آن بيچارهي دور از نگارم
كه غير از دلبرم ياري ندارم
دلم تنها به غم خوش بود آنهم
ز دل رفت و دگر بيچيز و خوارم
الهي آتشي در دل بپا كن
كه خاكستر شوم بهر نگارم
چه گويم گر بيايد يار خوبم
كه حرفي بهر گفتن من ندارم
دلم دارد تمنا از تو يارب
كه اخلاقم شود مانند يارم
اگر چه من نيم در انتظارش
ولي يارم بود چشم انتظارم
دلم خواهد بپاي مقدم او
هر آنچه دارم از بهرش سپارم
دهد اذنم گل زيباي زهرا
سرم را بر كف پايش گذارم
گذارم سر به روي پاي مولا
دهم جان سر زپايش بر ندارم
جواد حیدری
+ نوشته شده در جمعه ششم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 22:5 توسط سعيد ميري
|