کاش یک جمعه شما درب دلم را بزنی
هل هله ی شادی
می وزی خاک زمین حس کند آبادی را
بشنود گوش جهان هل هله ی شادی را
سال ها می وزد و روز شمار می آید
تا زمین کِل بزند این همه آزادی را
کاش در شهر غریبان شما گم باشم
تا نشانم بدهی خانه ی اجدادی را
کاش یک جمعه شما درب دلم را بزنی
غزلی سر بکشم عشق خدادادی را
عادت من شده از دور صدایت کردن
عشق!بر هم بزن این وضعیت عادی را
با وجودی که شما(سیّد)عالم هستی
از که آموخته ای این همه صیّادی را
(هر کجا هست خدایا به سلامت دارش)
پسر خوب حسن را نوه ی هادی را
هوشنگ دیناروند
+ نوشته شده در جمعه بیستم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 12:16 توسط سعيد ميري
|
سلام،با تشکر از مهرداد نصرتی عزیز که مرا با دنیای مجازی آشنا و راهنمایی کرد،این وبلاگ صرفا جهت اشاعه فرهنگ مهدوی ایجاد شده و هیچکدام از مطالب حتی یک کلمه مربوط به اینجانب نبوده و حقیر فقط مطالب را جمع آوری نموده ام لطفا اشعار مذهبی خود را همین جا کامنت بگذارید،انشا الله که مورد قبول حضرت حق قرار بگیرد التماس دعا.