«مناجات باخدا»

خداوندا ببین این دَرد و آه قَلب سوزان را

بدرگاه تو آوَردَم دل زار و پَریشان را

تو فَرمودی که باب توبه را بَرخلق واکَردَم

بخود واجب نمودَم بخشش جُرم و گناهان را

پَیامَت را گرفتَم من، بدرگاه تو رو کَردَم

که بخشی جُرم و عصیان گُنَهکار پَشیمان را

اَگَر چه روسیاهَم من و یاغَرق گناهَم من

نمیرانی تو اَز این درگدای غَرق عصیان را

شَب قَدر اَست و دارَم آرزوهای فَراوانی

رَوا کُن جان مولا آرزوی های فَراوان را

علی در بَستَر اُفتاده همه بَر گرد او جَمعَند

و او با چَشم خود بینَد غَم و اَندوه یاران را

گرفته دَست عَباّس و حسین را دَرکَف دَستَش

نظاره میکند گویا تَن صَد چاک و عُریان را

وَصییّت میکند با ساقی لب تشنگان عشق

که نَگذارد تَک و تَنها درآن صَحرا حسین جان را

سفارشهای مولا را همه دیدند و بشنیدَند

وَ با زینب کند یادآوَری شام غَریبان را

خسروی فَر

🏴ویرایش:سیدمحمدجلالی

نگاه منتظر - آموزش پروپوزال نویسی - آموزش مداحی - سعید میری - اشعار امام زمان - غزل امام زمان - بانک شعر