در قـصۀ ازل، نَـفـَسـت نـفـخـۀ حـیـات

#سیدالشهدا_مدح_ومناجات

ای سکرِ آیه هات، به سَر مستـیِ صِدات
ای چشم هات، معنی و لب هات آیـه هات

در سـیـنــۀ تــو، مــعــجـزۀ جـاریِ ابــد
در قـصۀ ازل، نَـفـَسـت نـفـخـۀ حـیـات

ای نـیــزه هــا، ابـولـهبِ ســورۀ سَـرَت!
ای خـونِ مـنـتشر شـده ات آیـۀ زکـات!

ای نـامِ مُـسـتـعـارَت، قـرآنِ مـحکـمـات
ای آفـتـاب، پـیـشِ تـو و سـایۀ تو مـات

خـورشیـدِ ما، ملائـکـۀ مـا، چــراغ مـا!
قـرآنِ نـاطـقِ شبِ مـا، کـشـتـی نجـات!

بـشکـن نـمـازِ بـاطـلِ امـواجِ مُـــرده را
مـا تشنـه ایـم، تـشنـۀ تـوفـانـی از فـرات

لب باز کن، به لـهجه ی قرآن اذان بگو
تا بگذریم، راکع و ساجد از این صراط

آن روز، عشق را به چه نامی صدا زدی
در خَـلسـۀ قـُنـوتت و در ذکـرِ ربّـنات؟

ای انعکاس امر به معروف وقت ظهـر
هستـی به اقـتـدای تـو افـتـاد و کـائـنات

ای آیـه ی مـقــدّس! ای ضـامـن نـمـاز!
ای بـودنت بـه منـزلـۀ نـهی مـنـکـرات!

بی شک به اعـتبار وجودِ شریفِ توست
نـوری بـه مُمکنـات اگـر کرده الـتـفـات

فـرداست بشـنویم که در صور می دمند
یــا ایـهـا الــذیـن گــرفـتـارِ در لـُغـــات!

قـرآنِ مـا سخـن گـفـت از جانب حجـاز
خورشیـدِ ما بَـر آمد، قـد قـامَتِ الصّلات

ندیدم، کاش می شد! تا بـبینم کربلایت را

#سیدالشهدا_مدح_ومناجات

ندیدم هرچه گشتم، کوچه کوچه ردّ پایت را
چه میشد؟ کاش میشد! بشنوم من هم صدایت را

قتیل قـبله، دردت را بـلا گردانِ دیـرینم
چه میشد؟ کاش می شد! تا سپر باشم بلایت را

ندیدم، با تمام چشم گشتم، چشم هایم کور
تمام عـمر هم هرگز نخواهم دید، جایت را

تورا روشن نخواهم دید، می دانم، ولی یک شب
بیا در خواب من، شاید ببینم خیمه هایت را

دعا کن پرده گوشم، بلرزد یک صدا، ناگاه
خجالت می کشم، نشنیده ام بانگ رسایت را

دعا کن قسمتم باشد، تماشایت شبی در خواب
دعا تو، استجابت تو، اجابت کن دعایت را

رقیّه، خیمۀ آتـش، سکینه، قاسم مجروح
بگریَم وارثِ عصمت! کدامین ماجرایت را

خدا درسوگ تو خورشید را ناگاه پنهان کرد
کی ام من؟ تا بگریم، ای خدا را خون، عزایت را

زبانم را به مدحت باز کردی، لطف کردی، آه
ندیدم، کاش می شد! تا بـبینم کربلایت را

به کربلا نرسد شعر، اگر زمین گیر است

#سیدالشهدا_مدح_ومناجات

زمان گفتن شعر از زبان شمشیر است
به کربلا نرسد شعر، اگر زمین گیر است

برای از تو سرودن، کلام کافی نیست
تو را چنانکه توئی، کی توان تعبیر است؟!

کـدام شــعــر تـوانـد سـرود مـردی را
که بر منـارۀ سرنـیـزه گرم تکبیـر است

برای سـجـده به آدم تـو حجّـت الـلهـی
به « انی اعلم مالا...» سر تو تفسیراست

ره مـیان بُـری از روی نـیـزه تا معـراج
ز ردّ خون تو از آسمان سـرازیـر است

بخوان به منـبر سرنـیزه آیه های جهاد
که قلب سنگی دشمن به حال تسخیراست

تو در منای شهادت چه ذبـحی آوردی
که خون تو به شفق تا ابد به تکثیر است

نگاه کودک و بابا گره نخورده، شکست
سؤال خون خدا، پاسخش مگر تیر است

دراین معامله تاوان خون به گردن کیست
چون این سه شعبه زر و زور و دست تزویراست

یزید گور خودش را به دست حرمله کند
که این نتیجۀ پیکار خون و شمشیر است

به جرم کوتهی خویش آبِ روی فرات
نـفس زنان پی تـقـدیم عذر تقصیر است

به آب تشنگی ات آنچنـان توان بخشید
که می رود که تلافی کند، ولی دیر است

سـلام بر لب عـطشـان خـاندان حسیـن
ز آب و هر لب سیراب از تو تقدیر است

چگونه وصف کنم غـربت اسیـران را
کدام قـافـیه هم وزن ثقـل زنجیر است؟!