همه مجذوب یک خبر بودند *** بـــی قرار پــیــمــبــر بودند
همه مجذوب یک خبر بودند *** بـــی قرار پــیــمــبــر بودند
همه در انتظار لحظه ی ناب *** جَست اخبار معتبر بودند
...همه مجذوب یک خبر بودند *** بـــی قرار پــیــمــبــر بودند
همه در انتظار لحظه ی ناب *** جَست اخبار معتبر بودند
...هر چه خوبی بود پیدا و نهان جمع گشت و شد محمد(ص) در عیان
نام زیبایش گواهی می دهد بر دلم نور خدایی می دهد
....
ای خسرو ستوده خصالیکه همچوتو
کس را نبوده قرب بدرگاه کردگار
بی مدرکی حدیث نخوانم بنزد عام
بی حجتی نگویم حرفی من از هزار...
ای خاک در تو عرش را تاج
یکپایه زقدرتست معراج
تو در یتیمی و ترا جای
برتر زهمه چه دره التاج...
کریم السجایا جمیل الشیم
نبی البرایا شفیع الامم
امام رسل، پیشوای سبیل
امین خدا مهبط جبرئیل...
دارد غزل به عشق تو آغاز می شود
مثل گلی که با نفست باز می شود
می بارد آسمان غزل پوش بیت هام
هر مصرعی مسافر یک راز می شود...
امشب شب مبارک احیـای انبیاست
زیــرا شـبِ ولادت آقــای انبیـاست
در یک وجـود، جلوه کند عالم وجود؛
در یک جمال، صورت زیبای انبیاست...
قلم به دست گرفتم دوباره بنویسم
نهاد عشق شدم تا گزاره بنویسم
حروف شمسی خود با ستاره بنویسم
توان گرفته ام از یک عصاره بنویسم...
آفریدند آفرینش را برای ، پنج تن
پس همه هستند خلق ماجرای ، پنج تن
مثل جبرائیل تا عرش بالا می روم
آن زمان هایی که می افتم به پای ، پنج تن...
دست غیبِ غیب امشب پرده از رخ برگرفت
نور او تا ماوراءالملک را در بر گرفت
روی ناپیدای خود را فاش در آیینه دید
پرده چون ذات خدا را روی پیغمبر گرفت...
ای چشم عرشیان به زمین جای پای تو
گـردون بـه زیــر سایـۀ قـد رسای تو
در آن زمان که حرف زمان و مکان نبود
آغوش لامکان بـه یقیـن بـود جای تو...
یه کبوتر از میون عرش سینه پر زده بین الحرمین مدینه
دوباره رو گنبد خضرا می شینه زیارت طاها شیرینه...
داره بارون می باره شب دیدار یاره
داره بارون می باره شب دیدار یاره
بخون ای دل بخون ای دل خدا مهمونی داره
صدای لا اله الا الله میشه با قلب پیغمبر همراه...
ای تمام آفرینش خشتی از ایوان تو
علم شرق و غرب عالم سطری از قرآن تو
آسمانی ها زمینی ها همه مهمان تو
گل کند جان مسیح از غنچه خندان تو...
بَــــلغَ الْــــعُلی بِـــکــــــمالِــه
کَشَـــــفَ الــدُّجـــی بـــجـــماله
حَــسُنَـــتْ جَـــمیع خِـــصـاله
صَـــلّوا عـــــــــــــلیــه و آلـــه...
پیمبـری و همـه زیـر سایـه ی پرِ تو
دوبـاره جلـوه نمـوده جمـال انور تو
تو آمدی و جهان شد پر از گل و ریحان
تمـام عـالـم امکـان شـده معطر تو...
چشم تا وا میکنی چشم و چراغش میشوی
مثل گل میخندی و شب بوی باغش میشوی
شکل «عبدالله»ی و تسکین داغش میشوی
می رسی از راه و پایان فراقش میشوی...
هزار اتفاق تازه شد ز
تو پديد
چو ياس شد همه جهان
سپيد گشت، اي اميد
تو كه قدم به كهكشان ما زدي...
میلاد تو انفجار نور است امشب
یثرب ز تو جلوه گاه طور است امشب
با تذکره مدینه دادن مارا
مسرور نما شب سرور است امشب
رسا
شب را سحر آمد که محمد آمد
روز ظفر امد که محمد آمد
بتهای حرم شکست و زان بشکستن
فریاد برآمد که محمد آمد
سید رضا مؤید
دل رفت زدست تا محمد آمد
گل دایه بست تا محمد آمد
هرگز نبود مکان بت بیت خدا
بتنها بشکست تا محمد آمد
سید رضا مؤید
از سماء پل نوري از
سيارههاي بي شكيب
تا حريم مكّه از شوق و شعف زانو زنند
كعبه دامن را گشوده، دل اسير و منتظر
تا كه هر چه زودتر بلكه صداي او زنند...
فرزند خاک را تو سرافراز کرده ای
بالاتر از ملائکه پرواز کرده ای
پاشیده ای به پنجره ها نور عشق را
از آسمان دری به زمین باز کرده ای...
ای حق نیافریده کسی را مثال تو
خورشید جلوه ایست ز نور جمال تو
ای محرم حریم خداوند ذو الجلال
ای عقل مانده مات ز جاه و جلال
تو ...
تا بر بسیط سبز چمن پا گذاشته است
چشمش بهار را به تماشا گذاشته است
از بس که دست برده در آغوش آسمان
پا بر فراز گنبد میان گذاشته است ...
اى به ذكر روى تو، تسبيح گردان ماه و مهر
وى به روز و شب جمالت را ثناخوان ماه و مهر
با خيالت رو به ذكر ياجميل آورده اند
بيش ازين در آتش حسرت مسوزان ماه و مهر...
وقتی که"وجود"، طرح جان ریخت، از نقشه ی خود نگشته خشنود
موجود، نیازمندِ "دل" شد، در آینه ی جمال معبود
دل گفتم و گشت قصّه آغاز، با قصد و اراده کرد پرواز
از مرز یقین گذشت و گم شد، در "دایره ی کمال" مقصود...
خیزید دو آیینۀ توحید ببینید
در مشرق یک صبح، دو خورشید ببینید
دو مطلع الانوار درخشید، ببینید
در عید نبی بار دگر عید ببینید...
جهان سرسبز و خرم گشت از ميلاد پيغمبر
منور قلب عالم گشت از ميلاد پيغمبر
بده ساقى مى باقى كه غرق عشرت و شادى
دل اولاد آدم گشت از ميلاد پيغمبر...
قدم در ملک هستی زد محمد
ز بطن آمنه طفلی جدا شد
که بوالقاسم محمد مصطفی شد...