شعر شهادت حضرت مسلم علیه السلام
زدرد غربت تو شهر،غرق آهم شد
نگاه گرمِ تو از دور در نگاهم شد
همین که نام تو بردم شکست دندانم
سلام دادم و تنها همین گناهم شد
چه زود مردم کوفه عمارتم دادند
بلند مرتبه قصری که قتلگاهم شد
وفای امت کوفی نماز مغرب بود
عشا نیامده این قوم سد راهم شد
فریب مردم پیمان شکن نباید خورد
میا که بیعت نامردمان سپاهم شد
تمام شهر مرا از امان خود راندند
به غیر خانه طوعه که سر پناهم شد
چه سخت غربت شب را به روز آوردم
زلال صورت ماهت،هلال ماهم شد
به این امید که گودال، قسمتت نشود
به کوچه ای ته گودال، حربگاهم شد
سرم قناره قصابخانه ها را دید
گمان کنم که همین با تو وعدگاهم شد
سخن ز کشتن وتمرین سر بریدن بود
و شاهد سخنی ناسزا الاهم شد
زگوشوار و گلوبند حرفها دارند
و بی حیا تر از این خصمِ روسیاهم شد
از این اراذل و اوباش هر چه می آید
زمان هرزگی دشمن تباهم شد
قسم به چادر زینب میا به کوفه حسین
که وقت غارت معجر دگر فراهم شد
ترا به فاطمه سوگند سیدی برگرد
که زخم سینه زهرا بدون مرهم شد
(محمود ژولیده)
سلام،با تشکر از مهرداد نصرتی عزیز که مرا با دنیای مجازی آشنا و راهنمایی کرد،این وبلاگ صرفا جهت اشاعه فرهنگ مهدوی ایجاد شده و هیچکدام از مطالب حتی یک کلمه مربوط به اینجانب نبوده و حقیر فقط مطالب را جمع آوری نموده ام لطفا اشعار مذهبی خود را همین جا کامنت بگذارید،انشا الله که مورد قبول حضرت حق قرار بگیرد التماس دعا.