مخصوص شب قدر


گفتم گناهکارم فرمود علی علی گو
این بهترین خبر بود! این بهترین نظر بود!

کوه گناه من را یک یاعلی به هم ریخت
گفتم علی و مولا بخشید هرقدَر بود

صد درد داشتم من مولا‌ نگفته حل کرد
از مشکل بزرگم مولا بزرگتر بود

این ماه روزه ما با روضه شد مبارک
از خیر روزه بهتر خیرات چشم تر بود

مغرب زمان افطار گفتم وحسین و فورا..
در را زدند ودیدم ارباب پشت در بود

زندان ماست دنیا کرببلا بهشت است
آرامش دو گیتی تنها همین سفر بود

امشب حرم قرق شد تا فاطمه بیاید
از ناله بنیّ در صحن چه خبر بود

یک‌مرد آبرو دار با سی هزار بد مست
آقای ما اسیر اوباش دورو بر بود

یک نیزه در گلو بود یک نیزه در دهان بود
یک‌نیزه بین شانه یک نیزه در کمر بود

تقسیم کار کردند شمر و سنان دوتایی
دست سنان لباس و در دست شمر سر بود

#سید_پوریا_هاشمی

نگاه منتظر - آموزش پروپوزال نویسی - آموزش مداحی - سعید میری - اشعار امام زمان - غزل امام زمان - بانک شعر