عـالـم بـه تـنـگ مـاهی ظلمت اسیر شد
نــوری ز پـشـت ابـر هـزاران ستاره خواب
دستی به دست پنجره، چشمی بر آفتاب
آرامـــش نـگـاه مـن از لـحـظـهی غـــروب
در خـواهـش طـلـوع تـو ای مـاه در نـقاب!
چشمی سیاه، بارش سبزی گرفته است
امــا کـویــر، غـیــر تــو را نـشـنـود جــواب
عـالـم بـه تـنـگ مـاهی ظلمت اسیر شد
دریــا! بــیــا و مـاهـی خود را رسان به آب
بـلـبـل سکـوت کـرده، کـبـوتر شکستهبال
طـاووس پـر گـشـا کـه جهـان را نمانده تاب
صـحـرای تشنه، گرگ گرسنه، هزار میش
باران! تو راست بارش و چوپان! تو را شتاب
سید جعفر علوی
+ نوشته شده در شنبه پنجم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 17:31 توسط سعيد ميري
|
سلام،با تشکر از مهرداد نصرتی عزیز که مرا با دنیای مجازی آشنا و راهنمایی کرد،این وبلاگ صرفا جهت اشاعه فرهنگ مهدوی ایجاد شده و هیچکدام از مطالب حتی یک کلمه مربوط به اینجانب نبوده و حقیر فقط مطالب را جمع آوری نموده ام لطفا اشعار مذهبی خود را همین جا کامنت بگذارید،انشا الله که مورد قبول حضرت حق قرار بگیرد التماس دعا.