نه مثل ساره ای و مریم! نه مثل آسیه و حوا

نه مثل ساره ای و مریم! نه مثل آسیه و حوا

فقط شبیه خودت هستی! فقط شبیه خودت زهرا!

اگر شبیه کسی باشی، شبیه نیمه شب قدری

شبیه آیه تطهیری شبیه سوره «اعطینا» 

شناسنامه تو صبح است، پدر تبسم و مادر نور

سلام ما به تو ای باران، سلام ما به تو ای دریا! 

کبود شعله ور آبی ، سپیده طلعت مهتابی

به خون نشستن تو امروز، به گل نشستن تو فردا 

بگیر آب و وضویی کن، ز چشمه سار فدک امشب

نماز عشق بخوان فردا، به سمت قبله عاشورا 

علیرضا قزوه

شعر ولادت حضرت زهرا ام ابیهابانوی دو عالم روززن روزمادرمیلادزهرا مدح سرودمولودی اشعارحضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا ام ابیهابانوی دو عالم روززن روزمادرمیلادزهرا مدح سرودمولودی اشعارحضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا ام ابیهابانوی دو عالم روززن روزمادرمیلادزهرا مدح سرودمولودی اشعارحضرت زهرا

دل من در پی آسودگی و عیش و طرب

 

آن زمانی که دگر محشر کبری باشد

هر کسی بهرشفا روی به هر جا باشد

دل من در پی آسودگی و عیش و طرب

تا به دستم نخی از چادر زهرا باشد

 

شعر ولادت حضرت زهرا ام ابیهابانوی دو عالم روززن روزمادرمیلادزهرا مدح سرودمولودی اشعارحضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا ام ابیهابانوی دو عالم روززن روزمادرمیلادزهرا مدح سرودمولودی اشعارحضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا ام ابیهابانوی دو عالم روززن روزمادرمیلادزهرا مدح سرودمولودی اشعارحضرت زهرا


فاطمه اي فرشته خيرات

 

اي نخست هميشگي يكتا

آفتاب قديمي ي دنيا

سيب سرخ بهشت پيغمبر

يك سبد ياس بر جمال شما

ابتدايت هميشه نا معلوم

انتهاي تو نيز نا پيدا

راستي گر نباشي اي بانو

چه غريب است حرفهاي خدا

خانه ات پايتخت اين عالم

حجت من حديث سبز كسا

فاطمه اي فرشته خيرات

بر تو و خاندان تو صلوات

چشمهايت ستاره مي بارد

مثل خورشيد روشني دارند

نور ماه و ستاره و خورشيد

چقدر پيش چشم تو تارند

جلوه كردي و از مكان خودت

 آمدي وفرشته ها دارند ...

از بلندا ي عرش تا مكه

سر راه تو ياس مي كارند

آمدي و تمام هر چه كه  هست

به مقام تو سجده مي آرند

فاطمه اي فرشته خيرات

بر تو و خاندان تو صلوات

اي خداوندي تجسم ما

 كعبه بي نشان مردم ما

صبح روز نخست ريخته اند

جاي انگور سيب در خم ما

سوره ي مكي رسول خدا

نذر چشمانتان تبسم ما

بامتان پشت بام جبرا ئيل

خانه ات آسمان هفتم  ما

گردش مهربان اين دستاس

آرد داري براي گندم ما

فاطمه اي فرشته خيرات

بر توو خاندان تو صلوات

تو فرادا تو فرد تو تو حيد

تو مساوي سيزده خورشيد

تو همان سيب روشني كه از ل

از درخت خدا پيمبر چيد

تو رسولي ولي به طرز دگر

مرتضايي ولي به شكل جديد

معجر روشن تو هجده سال

به خودش رنگ آفتاب نديد

شب ندارد مدينه ام با تو

السلام عليك يا خورشيد

فاطمه اي  فرشته خيرات

بر توو خاندان تو صلوات

سر تو روي بالش پر بود

جلوه ات جلوه اي معطر بود

نان تو از بهشت مي آمد

آب نوشيدنيت كوثر بود

مثل يك گنبد طلايي شهر

پشت بامت پر از كبوتر بود

آمدي و ملائك بالا

عرض تبريكشان به حيدر بود

روز ميلاد تو براي رسول

به خداوند "روز مادر "بود

فاطمه اي فرشته خيرات

بر تو و خاندا ن تو صلوات

اي خداي جمالي ي دنيا

جلوه بي مثالي ي دنيا

نام تو بي وضو نمي آيد

بر زبان اهالي دنيا

اي پري اي فرشته بالا

تو كجا و حوالي دنيا

 تو كنار خداي خويش، خوشي

كوري جاي خالي دنيا

ما هميشه پي جواب توايم

اي غروب سئوالي دنيا

فاطمه اي فرشته بركات 

بر تو و خاندان تو صلوات

بي تو اين سفره ها كريم نداشت

بي تو اين بادها نسيم نداشت

تو اگر جلوه اي نمي كردي

طور موساي ما كليم نداشت

با وجود وجود تو ديگر

حضرت آمنه يتيم نداشت

بي تو ذكر رئوف " بسم اله "

داشت رخمن ولي رحيم نداشت

حرمت قبله هم ترك مي خورد

خانه ي تو اگر حريم نداشت

فاطمه اي فرشته خيرات

بر تو و خاندان تو صلوات

آينه صفحه كتاب تو

آسمان شيشه گلاب تو بود

اولين عكس در حجاب خدا

دور تا دور عرش قاب تو بود

صبح ها، ظهرها نگاه علي

چشم به راه آفتاب تو بود

روزها نيمه ي جنوب زمين

سنگ زيرين آسياب تو بود

چادر خاكي زمين خورده

مرتضي هم ابوتراب تو بود

فاطمه اي فرشته خيرات

بر تو و خاندان تو صلوات

 

علي اكبر لطيفيان

شعر ولادت حضرت زهرا ام ابیهابانوی دو عالم روززن روزمادرمیلادزهرا مدح سرودمولودی اشعارحضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا ام ابیهابانوی دو عالم روززن روزمادرمیلادزهرا مدح سرودمولودی اشعارحضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا ام ابیهابانوی دو عالم روززن روزمادرمیلادزهرا مدح سرودمولودی اشعارحضرت زهرا

فاطمه اي فرشته خيرات

اي نخست هميشگي يكتا

آفتاب قديمي ي دنيا

سيب سرخ بهشت پيغمبر

يك سبد ياس بر جمال شما

ابتدايت هميشه نا معلوم

انتهاي تو نيز نا پيدا

راستي گر نباشي اي بانو

چه غريب است حرفهاي خدا

خانه ات پايتخت اين عالم

حجت من حديث سبز كسا

فاطمه اي فرشته خيرات

بر تو و خاندان تو صلوات

چشمهايت ستاره مي بارد

مثل خورشيد روشني دارند

نور ماه و ستاره و خورشيد

چقدر پيش چشم تو تارند

جلوه كردي و از مكان خودت

آمدي وفرشته ها دارند ...

از بلندا ي عرش تا مكه

سر راه تو ياس مي كارند

آمدي و تمام هر چه كه  هست

به مقام تو سجده مي آرند

فاطمه اي فرشته خيرات

بر تو و خاندان تو صلوات

اي خداوندي تجسم ما

كعبه بي نشان مردم ما

صبح روز نخست ريخته اند

جاي انگور سيب در خم ما

سوره ي مكي رسول خدا

نذر چشمانتان تبسم ما

بامتان پشت بام جبرا ئيل

خانه ات آسمان هفتم  ما

گردش مهربان اين دستاس

آرد داري براي گندم ما

فاطمه اي فرشته خيرات

بر توو خاندان تو صلوات

تو فرادا تو فرد تو تو حيد

تو مساوي سيزده خورشيد

تو همان سيب روشني كه از ل

از درخت خدا پيمبر چيد

تو رسولي ولي به طرز دگر

مرتضايي ولي به شكل جديد

معجر روشن تو هجده سال

به خودش رنگ آفتاب نديد

شب ندارد مدينه ام با تو

السلام عليك يا خورشيد

فاطمه اي  فرشته خيرات

بر توو خاندان تو صلوات

سر تو روي بالش پر بود

جلوه ات جلوه اي معطر بود

نان تو از بهشت مي آمد

آب نوشيدنيت كوثر بود

مثل يك گنبد طلايي شهر

پشت بامت پر از كبوتر بود

آمدي و ملائك بالا

عرض تبريكشان به حيدر بود

روز ميلاد تو براي رسول

به خداوند "روز مادر "بود

فاطمه اي فرشته خيرات

بر تو و خاندا ن تو صلوات

اي خداي جمالي ي دنيا

جلوه بي مثالي ي دنيا

نام تو بي وضو نمي آيد

بر زبان اهالي دنيا

اي پري اي فرشته بالا

تو كجا و حوالي دنيا

تو كنار خداي خويش، خوشي

كوري جاي خالي دنيا

ما هميشه پي جواب توايم

اي غروب سئوالي دنيا

فاطمه اي فرشته بركات

بر تو و خاندان تو صلوات

بي تو اين سفره ها كريم نداشت

بي تو اين بادها نسيم نداشت

تو اگر جلوه اي نمي كردي

طور موساي ما كليم نداشت

با وجود وجود تو ديگر

حضرت آمنه يتيم نداشت

بي تو ذكر رئوف " بسم اله "

داشت رخمن ولي رحيم نداشت

حرمت قبله هم ترك مي خورد

خانه ي تو اگر حريم نداشت

فاطمه اي فرشته خيرات

بر تو و خاندان تو صلوات

آينه صفحه كتاب تو

آسمان شيشه گلاب تو بود

اولين عكس در حجاب خدا

دور تا دور عرش قاب تو بود

صبح ها، ظهرها نگاه علي

چشم به راه آفتاب تو بود

روزها نيمه ي جنوب زمين

سنگ زيرين آسياب تو بود

چادر خاكي زمين خورده

مرتضي هم ابوتراب تو بود

فاطمه اي فرشته خيرات

بر تو و خاندان تو صلوات

 علي اكبر لطيفيان

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

ليله قدر محمد (ص) فاطمه(س)

اي بهشت قرب احمد (ص) فاطمه(س)

ليله قدر محمد (ص) فاطمه(س)

اي سه شب بي قوت واز قوت تو سير

هم يتيم و هم فقير و هم اسير

وحي بي ايثار تو كامل نشد

هل اتي بي نان تو نازل نشد

مدح تو كي با سخن كامل شود

وحي بايد بر قلم نازل شود

اي كه در تصوير انسان زيستي

كيستي تو كيستي تو كيستي

از شب ميلاد تاآخر نفس

مصطفي (ص)يك دست را بوسيد و بس

آن هم اي دست خدا دست تو بود

اي برآن لبها و دست تو درود

عقل كل از كل هستي شد جدا

تا چهل شب كرد خلوت با خدا

اين چهل شب در  سرش شور تو بود

بهر استقبال از نور تو بود

اي كه از سر تا به پا پيغمبري

بلكه هم پيغمبري هم حيدري

تو رسول الله (ص) شويت بوالحسن (ع)

هر سه يك جانيد با هم در سه تن

بس تويي اي عرش حق را قا ئمه

هم محمد (ص) هم علي (ع) هم فاطمه (س)

بايد اينجا لب فرو بست از بيان

روز محشر قدر تو گردد عيان

صحنه محشر همه پا بست توست

اختيار نار و جنت دست توست

مهر تو روز قيامت هست ماست

ريشه هاي چادرت در دست ماست

روز محشر كار ما با فاطمه (س) است

نقش پيشاني ما يا فاطمه (س) است

از كرامت بر جبين ما همه

ثبت كن هذا محب الفاطمه (س)

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

حوا و مريم اند پرستار جان تو

مسافرت فرشته

دريا غريق مرحمت بي كران تو

هفت آسمان تجلي رنگين كمان تو

خورشيد ناز مي كشد از ذرهاي خاك

آنجا كه صبح مي گذرد كاروان تو

صدها فرشته بال نهادند بر زمين

تا دامن خديجه شود ميزبان تو

بهتر شد آن زنان قريشي نيامدند

حوا و مريم اند پرستار جان تو

بر قلبهاي خسته ما هم نزول كن

اي جبرئيل تا به سحر هم زبان تو

يك شاخه ياس در دل مجروح كاشتيم

تنها به احترام مزار نهان تو

در بارش است رحمت بي حد ابر تو

پنهان شده است مثل شب قدر قبر تو

تسبيح تو كه تربت حمزه به قاب داشت

در سينه اش شميم دعاهاي ناب داشت

از كور نيز وقت سخن رو گرفته اي

هر چند چهره تو ز نور احتجاب داشت

در شكر روز ه ا ي كه در سه افطار با تو بود

دستت براي خواهش سائل جواب داشت

جسمت نخواست رخت عروسي به تن كند

از بسكه از بساط جهان اجتناب داشت

با عطر يازده سحر اين باغ آشنا ست

هر چند عمر مادر گلها شتاب داشت

بيتي به شعر صائب تبريزي آمده است

آن شاعري كه طبع روان همچو آب داشت

((چون صبح زندگاني روشندلان دمي است

آن هم دمي كه با عث احياي عالمي است ))

اي جلوه شكوه و جلال پيمبري

تو حجت هميشه به آل پيمبري

قد راست كرده بود و تنومند مانده بود

از آب چشمه ي تو نهال پيمبري

آنجا كه بحث كيفيت عرش مي شود

جز سينه ی تو نيست مثال پيمبري

مرهم به زخم هاي احد بيشتر بنه

تو با خبر هميشه ز حال پيمبري

كمتر به سينه جاي بده بوسه ي نبي

جاري شده است اشك زلال پيمبري

اين لحظه هاي اخر از احمد جدا مباش

اسوده نيست بي تو خيال پيمبري

قدري صبور باش بهشت دل نبي

تو زود مي رسي به وصال پيمبري

چون تو تمام آينه خلق احمدي

هر روز روز تو ست به سال پيمبري

ايام شادماني و روز ولادت است

هنگام شاد بودن و وقت عبادت است

در مصحف خداي تعالي نوشته بود

اين نور با طهور ولايت سر شته بود

پيش از شروع خلقت اين خاك و آسمان

اين دانه را به مزرعه عرش كشته بود

از بسكه بود دست توسل به سمت تو

هر گوشه اي ز چادر تو رشته رشته بود

چندي به التماس زمين كرده اي نزول

اين آخرين مسافرت يك فرشته بود

عالم هنوز طعم محبت به جان نداشت

حب تو در صحيفه مومن نوشته بود

ما را ببخش مدح تو كوثر نداشتيم

ما غير چند واژه ابتر نداشتيم

هر دختري كه ام امامت نمي شود

يا مادر پيمبر رحمت نمي شود

در مجمع خلايق حق فاطمه يكي است

اين وحدت است شامل كثرت نمي شود

آنجا كه پاي كفو علي هست در ميان

هر دختري كه لايق وصلت نمي شود

از اينكه آب مهريه ات بود روشن است

هر خانه اي كه خانه رحمت نمي شود

فردا بيا كه باز قيامت بپا كني

اي بانويي كه بي تو قيامت نمي شود

با اشتياق سمت صراط آوريد رو

زهرا بدون برگ شفاعت نمي شود

اين سينه باز حال و هواي مدينه خواست

يا رب دعاي كيست اجابت نمي شود

آخر مدينه راز پس پرده داشته است

آخر مدينه يار سفر كرده داشته است

لطف مدام حضرت ياسين به دست توست

آري دعا به دست تو آمين به دست توست

آنجا كه سينه در تب اندوه سوخته است

آرامش دوباره وتسكين به دست توست

پير خمين جلوه ي فرزندي ي تو داشت

يعني كه عزت و شرف دين به دست توست

آنجا كه ابر فتنه گري سايه گسترد

نابودي تمام شياطين به دست توست

اسلام با دعاي تو پيروز مي شود

آري كليد فتح فلسطين به دست توست

اين انقلاب جلوه اي از كوثر تو بود

بر روح تو سلام خدا و دو صد درود

جواد محمد زماني

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

اي مادر صاحب الزمان يا زهرا

طوباي محمد

بر عالم سرما زده گرما دادند

خورشيدترين.. ترا به دنيا دادند

با سجده و سجاده چهل روز گذشت

تا عاقبت آن سيب خدا را دادند

مفهوم حقيقي حياتي بانو!

با تو به زمين معني ومعنا دادند

تا اينكه به سوي آسمانها بپريم

با نام شما به بالمان پا دادند

بامعجزه ي كنيز چشمان شما

هی مرده گرفتند و مسیحا دادند

اي قبله لبهاي محمد زهرا

سر سبزي طوباي محمد زهرا

تسبيح خدا كه از ازل مي كردي

سجده به هو عزوجل می کردی

در لحظه ي ناب سحر هر جمعه

ياد همه ي اهل محل مي كردي

با شهد نگاه مهربانت هر روز

تلخي زمانه را عسل مي كردي

لبخند كه مي زدي همه غم ها را

در چشم علي چه زود حل ميكردي

يك دست به آسياب سنگي با درد

با دست دگر بچه بغل مي كردي

زحمت كش خانه ي علي يا زهرا

مهتاب شبانه ي علي يا زهرا

تو فاطمه هستي وكسي كوثر نيست

از رتبه ي قدسي تو بالاتر نيست

تا روز ابد اگر بماند دنيا

غير از تو كسي هم نفس حيدر نيست

اي شان نزول همه ي آيين ها

بي معرفت مهر تو پيغمبر نيست

هر روز مي آيد دم در بابايت

يعني احدي از گل من بهتر نيست

اين واجب عيني است ببوسد دستت

اين مهر پدر به ناز يك دختر نيست

يعني كه توييي باني خلقت زهرا

يعني كه تويي راه سعادت زهرا

اي بال وپر فرشته ها دورو برت

اي حور زمين كه آسمان زير پرت

با پاي ورم كرده سر سجاده

هرگز نشود ترك دعاي سحرت

صد بارشنيده شد كه پيغمبر گفت

اي روي دو پهلوم فدايت پدرت

خرماي بهشتي تورا مي خواهد

اين معتكف دائمي پشت درت

تا حشر بماند به دل دنيامان

غمنامه اين زندگي مختصرت

اي ناله ي جانسوز مدينه زهرا

خاكستر تو مانده به سينه زهرا

بي تو همه ي باغچه هامان زردند

از داغ وغم دوشنبه ها دل سردند

از روز سقيفه تا كه بازوت شكست

بر حرمت اين خانه بلا آوردند

با ضربه ي يك غلاف بي شرم وحيا

اي واي بميرم چه كبودت كردند

تو رفتي و مادران اين داغ هنوز

مارا به بهانه ي غمت پروردند

حالا همه ي قبيله ات در به درند

كي در حرم امن تو بر مي گردند

عجل لوليك تو بخوان يا زهرا

اي مادر صاحب الزمان يا زهرا

 عليرضا لك

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

ای سبب چرخش لیل و نهار

ای هنر منجلی کردگار

ای سبب چرخش لیل و نهار

ای حرمت دست نیازیدنی

شان و مقامات تو نادیدنی

فتح فتوح همه خلقت تویی

احسن خلق آیه ی عصمت تویی

در همه ی ملک و ملک مبدئی

بر همه اسرار تو مستودعی

ای تو به اخیار وجیهه اله

بر همه ابرار ولیه اله

کوثریت نخله ی والاستی

کثرت آن شاخه ی طوباستی

در همه جا نسل سیادت زتوست

وز همه رو بال سعادت زتوست

کار خدا منقبت حضرتت

معرفت از ناحیت حضرتت

سقف زمان اینه بندان توست

ابر کرم فاطمه باران توست

رایحه ی سیب بهشتی توراست

مقصدم از پاک سرشتی توراست

آب و گل ما زتو پرداختند

خانه ی دل با گل تو ساختند

پنجره ی خانه ی دل رو به توست

مرغ دل خسته پرستوی توست

عالم و آدم همه شیدائیت

شمس و قمر پرتو زهرائیت

زهره ی زهرا دو جهان نام توست

کن فیکون بسته به اقدام توست

فاش کنم گرفته بی تملق

بر تو اراده ی خدا تعلق

فاش کنم قصه ی لولاک را

خلق سماوات و افلاک را

این من و این دینم و این حرف نغز

فاطمه، احمد و علی اسم رمز

اسم تو موجود مطیع خداست

آن محک رمز بدیع خداست

نام تو در بوته ی هر امتحان

گشت قبول از هنر کن فکان

آن چه صفات است به اسماء حق

در همه موصوف تویی ای سبق

کی ثمر فعلیه خاتمی؟

خاصیت اسمیه ی اعظمی

آنچه که مدح است به ام الکتاب

وصف تو زهراست به هر فصل و باب

هر که ره و رسم ولایت رود

تازه به سر منزل عصمت رسد

ای به مسیر تو خدا آشکار

رمز علی دوستیم فاش دار

فاش که شد سر الست به رب

صوت علی منعکس از تو به رب

با تو مسیر ازلی ممکن است

مشی تو با ذکر علی ممکن است

بی تو پذیرش نشوند انبیا

بی تو به جایی نرسند اولیا

معجزه و مصحف و لوح و قلم

از ید و بیضای تو گردد علم

ام ابیها اگرت نام شد

خلقت تو ضامن اسلام شد

 حاج محمود ژولیده

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

محيـط نامتنــاهي ز نــور شـد سرشـار

محيـط نامتنــاهي ز نــور شـد سرشـار

مگـر ولادت ختــم رســل شــده تکـرار

سـلام داده بــر ايـن جلـوهْ خالق هستي

قيــام کــرده بـر ايـن نـور، احمد مختار

خـداي عزّوجــلّ کوثــري بـه احمد داد

کـه قـدر او را در «قدر»، کرده خود اقرار

گرفت هستِ خدا را خديجه از احمد

چنانکـه در ره حق کرد هست خود ايثار

بدون فاطمه گـردون ز هم فرو مي‌ريخت

بـدون فاطمـه عالــم نمــي‌گرفت قـرار

اگـر ز خـلقت او دسـت مــي‌کشيد خدا

قسـم بـه او کـه نمي‌داد نخل هستي بار

سلام خلق به زهرا که ذات حق بـه نبـي

رسانـده اســت ســلام ورا هــزاران بـار

يکي به موي وي و ديگري به روي، شبيه

از آن کننـد تفــاخر، همـاره ليـل و نهار

بـهشت وحي ز انفـاس قـدس او سرسبز

دل نبـي بـه تماشـاي اوسـت بـاغ بهـار

فـــداي خــاک نيــا و تبــار او بايـــد

هـر آنچه بـودِ نيـا و هر آنچه هست تبار

چو بابِ خانـه او، جبرئيل خواهد سوخت

بــدون اذنـش اگــر در حريــم يابد بار

اگــر نبــود تجــلاي روي او، تـا حشـر

تمـام مـلک خـدا بـود همچنان شبِ تار

بــه آهــوان تتــاري خبــر دهيد همه

که خاک مقدم زهرا کجا و مشک تتار؟!

جبين اوست منقش به نقش يا «قدوس»

حجاب اوست مزيـن بــه ذکر يا «ستار»

تـوان جمـال خدا را به چشم دل ديدن

ز نــور عــارض او هــر کجــا بوَد آثار

رسـول گفت «فداها» بـه وصف او، زيبد

کننـد خـلق خـدا جان به مقدمش ايثار

کجـا نوشتـن اوصــاف او بــوَد ممکن؟

بگــو شونــد قلــم شاخـه شاخه اشجار

الا تــو مــام اولوالعظــم انبيـا هر پنج!

الا تــو بانــوي سـادات بانـوان هر چار!

جحيم، گر تـو نگاهش کني حديقه گل

بهشت، بــي نگهت بوتـه‌اي بـوَد از خار

به يــک نگـاه شـود زائــر خـدا احمد

هميـن کــه مـي‌کند از مـاه عارضت ديدار

حيــات مــا بـه ولاي تــو بــوده از آغــاز

وگرنــه يکسـره بوديــم نقــش بــر ديـوار

دعاي تو همه چون وحي، سرکشيده به عرش

نمــاز تــوست، تماشــاي حضــرت دادار

اگــر چــه مــا ز خطــا از تـو دور افتاديم

تـو لطف و رحمت خــود را ز ما دريغ مدار

گنــاه عــادت مــا و کــرم سجيّـه توست

بيــا ز شانــه مــا کــوه جــرم را بــردار

به بذل نان تو در عين ضعف جوع، سه شب

«ويطعمـــون علــي حبّــه» کنــد اقــرار

شــب زفــاف کــه دادي لباس نو به فقير

کــرم بــه سجـده فتاد و ز دست داد قرار

تــو وجــه داوري و قــلبِ قــلبِ قـرآني

تو روح احمدي و رکنِ رکنِ هشت و چهار

هــزار مرتبــه از تـــارک الصلــوه بتــر

کسي که بي‌تو کند سجده روز و شب بسيار

کـه گفتــه اســت مـزاري نداري اي مادر!

تـو را هميشــه در آغــوش کبرياست مزار

بگــو تــلاوت قـــرآن کننــد در کعبــه

بـه لـحن حضـرت داوود و چشـمِ گوهربار

قســم بــه خالـق کعبـه که بي‌ولاي شما

همــان تــلاوت قــرآن شــود شـراره نار

اگــر عــدوي تــو بــاب و بــرادرم باشد

بــه دوستيــت، ز بــاب و بــرادرم بيـزار

اگــر بــه روضــه رضوان قدم نهم هر دم

هــزار بــار ثنــاخوانمت چــو مــرغ هزار

به رب کعبه قسم، از عذاب ايمن نيست

اگـر کـه خصم شما بر حرم نهد رخسار

به پـاي ناقـه تـو روز حشر، يا زهرا

بـرات عفــو بريزنــد از يميــن و يسـار

همين که ناقه تو رو کُند به جـانب حشر

شـود قيــامت، از رحــمت خـدا سرشار

به دوستـيِ تو از منکر و نکير چـه باک؟

بگــو دهنــد بــه قبــرم هــزاربار فشار

خطابه‌هــاي تــو قلـب مدينـه را سوزاند

تکـان نخــورد قلــوب مهاجـر و انصــار

علي که حصن حصين بود حي سرمـد را

بـه حفـظ خانه او سينه تو گشت حصـار

نخيـزد از دو لبـم جز صداي يا زهرا

بــه دادگــاه الهــي چـو مي‌شوم احضار

 

اگر کـه ثبت شـود نـام مـن به مصحف تو

جحيـم را کنـم از اشـک شـوق خود گلزار

که جز تو نان به يتيم و اسير بخشد و، خود

دهــان روزه کنــد بــا گرسنگــي افطـار

تمــامِ لشکـر شيــرخدا تــو بودي و بس

نـه لشکـرش، سپرش بين آن در و ديـوار

نــه تيــغ پورمــرادي، نه زخم‌هـاي احد

مصيبـت تــو بــراي علــي بــوَد دشوار

کتـــاب مستنـــدِ مکتـــبِ ولايـت را

بــه سينــه تــو نوشتنــد با سرِ مسمار

بــده اجـازه به شيعه که در صف محشر

ز قاتــلان تــو يک‌يــک برآورنـد دمـار

از آنکه کشت تو را پشت در سؤال کنند

بــاي ذنــبٍ؟ پــاسخ بـده جنايت کار!

شــرار آه تــو خيــزد ز سينـه «ميثم»

اگر به شعله کشم عرش را عجب مشمار

غلام رضا سازگار

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

تو دختر رسول ترین برگزیده ای

 

ای که فقط مقام تو خیر النسا شده

لعنت برآنکه منکر صدق شما شده

جایی که انبیا همگی سائلند وبس

لعنت برآنکه آمده وبی حیا شد

تو دختر رسول ترین برگزیده ای

احمد برای توست اگر مصطفی شده

شیعه شدن که روزی هر کس نمی شود

هر کس که شیعه شده ز عطای شما شده

در سجده ات که تا به سحر طول می کشید

شد عاقبت به خیر هر آنکه دعا شده

بعد از ولایت تو و تصدیق تو دلم

احساس می کنم چقدر با خدا شده

تو مادری نمودی و ما را خریده ای

تو خواستی که خاک من از کر بلا شده

ما را ببخش نوکر خوبی نبوده ایم

گاهی اگر غلام شما بی وفا شده

تکلیف محوریست مرام تو تا ابد

در این مسیر عمر جوانت فدا شده

تکلیف ماست تابه فرج منتظر شدن

این امتحان سخت که تکلیف ما شده

ما را به سوی مهدی تو می کشد ولی

دوران ما زدوری او پر بلا شده

این نیز از مجاری فیض خود شماست

پایم اگر به مجلس این روضه وا شده

 جوادحیدری

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

صفا گرفت صفا از صفاى صورت زهرا

شنید گوش دلم مژده از ولادت زهرا

گشود بلبل طبعم زبان به مدحت زهرا

فضاى کعبه منور شد از فروغ جمالش‏

صفا گرفت صفا از صفاى صورت زهرا

خداى اکبر و اعظم نکرده خلق به عالم

ز نسل حضرت آدم زنى به شوکت زهرا

به جز خدیجه کبرا که هست مظهر عصمت

نزاد مادر دیگر زنى به عصمت زهرا

بخوان حدیث کسا و بین که خالق یکتا

 

نموده خلقت دنیا براى خلقت زهرا

نهاده ساره سربندگى به پاى سر یرش

ستاده هاجر چو خادمان به خدمت زهرا

چو اوست نور حق و حق در او نموده تجلى

به غیر حق نشناسد کسى حقیقت زهرا

ولى چه سود که با این همه جلالت و شوکت

زمانه بود مدام از پى اذیت زهرا

چنان به درد و مصیبت نمود صبر و تحمل‏

که صبر شد متحیر ز صبر و طاقت زهرا 

سید عباس جوهرى (ذاکر)

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

فاطمه اي فرشته خيرات

اي نخست هميشگي يكتا

آفتاب قديمي ي دنيا

سيب سرخ بهشت پيغمبر

يك سبد ياس بر جمال شما

ابتدايت هميشه نا معلوم

انتهاي تو نيز نا پيدا

راستي گر نباشي اي بانو

چه غريب است حرفهاي خدا

خانه ات پايتخت اين عالم

حجت من حديث سبز كسا

فاطمه اي فرشته خيرات

بر تو و خاندان تو صلوات

چشمهايت ستاره مي بارد

مثل خورشيد روشني دارند

نور ماه و ستاره و خورشيد

چقدر پيش چشم تو تارند

جلوه كردي و از مكان خودت

آمدي وفرشته ها دارند ...

از بلندا ي عرش تا مكه

سر راه تو ياس مي كارند

آمدي و تمام هر چه كه  هست

به مقام تو سجده مي آرند

فاطمه اي فرشته خيرات

بر تو و خاندان تو صلوات

اي خداوندي تجسم ما

كعبه بي نشان مردم ما

صبح روز نخست ريخته اند

جاي انگور سيب در خم ما

سوره ي مكي رسول خدا

نذر چشمانتان تبسم ما

بامتان پشت بام جبرا ئيل

خانه ات آسمان هفتم  ما

گردش مهربان اين دستاس

آرد داري براي گندم ما

فاطمه اي فرشته خيرات

بر توو خاندان تو صلوات

تو فرادا تو فرد تو تو حيد

تو مساوي سيزده خورشيد

تو همان سيب روشني كه از ل

از درخت خدا پيمبر چيد

تو رسولي ولي به طرز دگر

مرتضايي ولي به شكل جديد

معجر روشن تو هجده سال

به خودش رنگ آفتاب نديد

شب ندارد مدينه ام با تو

السلام عليك يا خورشيد

فاطمه اي  فرشته خيرات

بر توو خاندان تو صلوات

سر تو روي بالش پر بود

جلوه ات جلوه اي معطر بود

نان تو از بهشت مي آمد

آب نوشيدنيت كوثر بود

مثل يك گنبد طلايي شهر

پشت بامت پر از كبوتر بود

آمدي و ملائك بالا

عرض تبريكشان به حيدر بود

روز ميلاد تو براي رسول

به خداوند "روز مادر "بود

فاطمه اي فرشته خيرات

بر تو و خاندا ن تو صلوات

اي خداي جمالي ي دنيا

جلوه بي مثالي ي دنيا

نام تو بي وضو نمي آيد

بر زبان اهالي دنيا

اي پري اي فرشته بالا

تو كجا و حوالي دنيا

تو كنار خداي خويش، خوشي

كوري جاي خالي دنيا

ما هميشه پي جواب توايم

اي غروب سئوالي دنيا

فاطمه اي فرشته بركات

بر تو و خاندان تو صلوات

بي تو اين سفره ها كريم نداشت

بي تو اين بادها نسيم نداشت

تو اگر جلوه اي نمي كردي

طور موساي ما كليم نداشت

با وجود وجود تو ديگر

حضرت آمنه يتيم نداشت

بي تو ذكر رئوف " بسم اله "

داشت رخمن ولي رحيم نداشت

حرمت قبله هم ترك مي خورد

خانه ي تو اگر حريم نداشت

فاطمه اي فرشته خيرات

بر تو و خاندان تو صلوات

آينه صفحه كتاب تو

آسمان شيشه گلاب تو بود

اولين عكس در حجاب خدا

دور تا دور عرش قاب تو بود

صبح ها، ظهرها نگاه علي

چشم به راه آفتاب تو بود

روزها نيمه ي جنوب زمين

سنگ زيرين آسياب تو بود

چادر خاكي زمين خورده

مرتضي هم ابوتراب تو بود

فاطمه اي فرشته خيرات

بر تو و خاندان تو صلوات

 علي اكبر لطيفيان

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

ليله قدر محمد (ص) فاطمه(س)

اي بهشت قرب احمد (ص) فاطمه(س)

ليله قدر محمد (ص) فاطمه(س)

اي سه شب بي قوت واز قوت تو سير

هم يتيم و هم فقير و هم اسير

وحي بي ايثار تو كامل نشد

هل اتي بي نان تو نازل نشد

مدح تو كي با سخن كامل شود

وحي بايد بر قلم نازل شود

اي كه در تصوير انسان زيستي

كيستي تو كيستي تو كيستي

از شب ميلاد تاآخر نفس

مصطفي (ص)يك دست را بوسيد و بس

آن هم اي دست خدا دست تو بود

اي برآن لبها و دست تو درود

عقل كل از كل هستي شد جدا

تا چهل شب كرد خلوت با خدا

اين چهل شب در  سرش شور تو بود

بهر استقبال از نور تو بود

اي كه از سر تا به پا پيغمبري

بلكه هم پيغمبري هم حيدري

تو رسول الله (ص) شويت بوالحسن (ع)

هر سه يك جانيد با هم در سه تن

بس تويي اي عرش حق را قا ئمه

هم محمد (ص) هم علي (ع) هم فاطمه (س)

بايد اينجا لب فرو بست از بيان

روز محشر قدر تو گردد عيان

صحنه محشر همه پا بست توست

اختيار نار و جنت دست توست

مهر تو روز قيامت هست ماست

ريشه هاي چادرت در دست ماست

روز محشر كار ما با فاطمه (س) است

نقش پيشاني ما يا فاطمه (س) است

از كرامت بر جبين ما همه

ثبت كن هذا محب الفاطمه (س)

حوا و مريم اند پرستار جان تو

مسافرت فرشته

دريا غريق مرحمت بي كران تو

هفت آسمان تجلي رنگين كمان تو

خورشيد ناز مي كشد از ذرهاي خاك

آنجا كه صبح مي گذرد كاروان تو

صدها فرشته بال نهادند بر زمين

تا دامن خديجه شود ميزبان تو

بهتر شد آن زنان قريشي نيامدند

حوا و مريم اند پرستار جان تو

بر قلبهاي خسته ما هم نزول كن

اي جبرئيل تا به سحر هم زبان تو

يك شاخه ياس در دل مجروح كاشتيم

تنها به احترام مزار نهان تو

در بارش است رحمت بي حد ابر تو

پنهان شده است مثل شب قدر قبر تو

تسبيح تو كه تربت حمزه به قاب داشت

در سينه اش شميم دعاهاي ناب داشت

از كور نيز وقت سخن رو گرفته اي

هر چند چهره تو ز نور احتجاب داشت

در شكر روز ه ا ي كه در سه افطار با تو بود

دستت براي خواهش سائل جواب داشت

جسمت نخواست رخت عروسي به تن كند

از بسكه از بساط جهان اجتناب داشت

با عطر يازده سحر اين باغ آشنا ست

هر چند عمر مادر گلها شتاب داشت

بيتي به شعر صائب تبريزي آمده است

آن شاعري كه طبع روان همچو آب داشت

((چون صبح زندگاني روشندلان دمي است

آن هم دمي كه با عث احياي عالمي است ))

اي جلوه شكوه و جلال پيمبري

تو حجت هميشه به آل پيمبري

قد راست كرده بود و تنومند مانده بود

از آب چشمه ي تو نهال پيمبري

آنجا كه بحث كيفيت عرش مي شود

جز سينه ی تو نيست مثال پيمبري

مرهم به زخم هاي احد بيشتر بنه

تو با خبر هميشه ز حال پيمبري

كمتر به سينه جاي بده بوسه ي نبي

جاري شده است اشك زلال پيمبري

اين لحظه هاي اخر از احمد جدا مباش

اسوده نيست بي تو خيال پيمبري

قدري صبور باش بهشت دل نبي

تو زود مي رسي به وصال پيمبري

چون تو تمام آينه خلق احمدي

هر روز روز تو ست به سال پيمبري

ايام شادماني و روز ولادت است

هنگام شاد بودن و وقت عبادت است

در مصحف خداي تعالي نوشته بود

اين نور با طهور ولايت سر شته بود

پيش از شروع خلقت اين خاك و آسمان

اين دانه را به مزرعه عرش كشته بود

از بسكه بود دست توسل به سمت تو

هر گوشه اي ز چادر تو رشته رشته بود

چندي به التماس زمين كرده اي نزول

اين آخرين مسافرت يك فرشته بود

عالم هنوز طعم محبت به جان نداشت

حب تو در صحيفه مومن نوشته بود

ما را ببخش مدح تو كوثر نداشتيم

ما غير چند واژه ابتر نداشتيم

هر دختري كه ام امامت نمي شود

يا مادر پيمبر رحمت نمي شود

در مجمع خلايق حق فاطمه يكي است

اين وحدت است شامل كثرت نمي شود

آنجا كه پاي كفو علي هست در ميان

هر دختري كه لايق وصلت نمي شود

از اينكه آب مهريه ات بود روشن است

هر خانه اي كه خانه رحمت نمي شود

فردا بيا كه باز قيامت بپا كني

اي بانويي كه بي تو قيامت نمي شود

با اشتياق سمت صراط آوريد رو

زهرا بدون برگ شفاعت نمي شود

اين سينه باز حال و هواي مدينه خواست

يا رب دعاي كيست اجابت نمي شود

آخر مدينه راز پس پرده داشته است

آخر مدينه يار سفر كرده داشته است

لطف مدام حضرت ياسين به دست توست

آري دعا به دست تو آمين به دست توست

آنجا كه سينه در تب اندوه سوخته است

آرامش دوباره وتسكين به دست توست

پير خمين جلوه ي فرزندي ي تو داشت

يعني كه عزت و شرف دين به دست توست

آنجا كه ابر فتنه گري سايه گسترد

نابودي تمام شياطين به دست توست

اسلام با دعاي تو پيروز مي شود

آري كليد فتح فلسطين به دست توست

اين انقلاب جلوه اي از كوثر تو بود

بر روح تو سلام خدا و دو صد درود

جواد محمد زماني

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا

شعر ولادت حضرت زهرا شعر مدح حضرت زهرا اشعار ولادت ومدح بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ولادت حضرت زهرامدح حضرت زهرا